کل نماهای صفحه

۱۳۹۱ شهریور ۱۴, سه‌شنبه

فاجعه تابستان 67 و دلیل سکوت اصلاح طلبان حکومتی





سالی دیگر در روزهای قتل عام تابستان سال 67 هستیم. فاجعه ای ملی که آکنده از جنایت و کشتار رژیم جمهوری اسلامی ایران که بر تاریخ کشور سنگینی می کند؛ در آن فاجعه دستان تمامیت نظام جمهوری اسلامی ایران آلوده به راه اندازی ماشین سرکوب و کشتار جوانان و دگراندیشان است. نظامی مستبد و ضد بشری که آرایه های ساختگی جناح بندی اش به اصلاح طلب و غیر آن، چیزی از دیکتاتوری و استبداد دینی آن نمی کاهد. اکنون نزدیک به سه دهه از کشتار در زندان ها می گذرد؛ هزاران زن و مرد زندانی به جوخه های اعدام سپرده شدند که برای دفاع از آزادی به  جمهوری اسلامی نه گفتند و در سیاهچالهای رژیم، تیرباران و به دار آویخته شدند. در شرایط کنونی نیز زندانهای رژیم جمهوری اسلامی مملو از زندانیان سیاسی از گروه های اجتماعی متفاوت است: فعالان کارگری، زنان، دانشجویان، معلمان ، جوانان ومردم تحت ستم که برای آزادی و برابری مبارزه می کنند و صدها زندانی سیاسی گمنامی که تحت شدیدترین شرایط غیر انسانی، در زیر شکنجه  قرار دارند و تهدید به اعدام می شوند.
 فاجعه کشتار دهه شصت بر وجدان تک تک ایرانیان سنگینی می کند. واقعیت آن کشتار، آرستگی اصلاح طلبان امروزی حکومتی اعم از  دوم خردادی ها، طرفداران جنبش سبز و ملی مذهبی ها به حقوق شهروندی، آزادی خواهانه و برابری طلبعانه را به محاق سیاسی کاری فرو نمی برد. اصلاح طلبانی که با مشارکت درآمریت، عاملیت وسکوت خود، از آن کشتار تا به امروز حمایت می کنند.
 در کشتار 67 هزاران زن و مرد دگر اندیش را که در تظاهرات ها و در خانه هایشان دستگير شده بودند،  دسته دسته به دار آویختند تا به بازماندگان بياموزند که اسلام  يعنی تسليم. تسلیم برای خدا. رژیم جمهوری اسلامی  تلاش کرد اين جنايات  فراموش شود؛ پس لباس اصلاحات به تن کردند و شعار آشتی ملی سر دادند. گفتند بنگريد آرمانخواهی  به تاريخ پيوست! زمانه، زمانه ی تساهل است! سعی کردند ميان مردم با قاتلين و جانيان آشتی به وجود آورند. شعار«فراموش کنيد و ببخشيد» را سر دادند گفتند: گذشته ها، گذشته؛ بياييد با هم گفتگوی  متمدِنانه داشته باشيم! اما اين ترفندها نگرفت. دولت اصلاحات در ایران که اکنون با ایده الوژی اسلامی و تفکرات رهبر کبیراش خمینی گام بر می دارد هر گونه کشتار در آن دوره را به سکوت برگزار می کند.
بی تردید خاوران ها «سند برجسته جنایت علیه بشریت» هستند، جنایتی که به آمریت حکومت و مسولان وقت جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت. و اکنون بعد از گذشت سه دهه هنوز پاسخی روشن از جناح اصلاح طلب که در آن دوران نخست وزیری میر حسین موسوی را در کنار خود می دید، داده نشده است. این جنایتی است که تمام ارکان رژیم جمهوری اسلامی ایران در آن دست داشتند و فقط آقای منتظری بود که با مخالفت و فریاد خود عملا جنایات خمینی را محکوم کرد و در مقابل چنین جنایت هولناکی از مقام خود استعفا داد و دامن خود را از چنین جنایتی پاک نمود
در طول حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی ایران افرادی که در راس قدرت قرار داشتند همیشه برای بقا در حاکمیت دینی ایران تلاش می کردند و از هیچ اقدامی ابای نداشتند، خواه این اقدامات کشتار دهه شصت باشد و خواه اعدام های که بعد از آن در زندان ها ایران برای ترساندن فعالین سیاسی و دگر باشان انجام می شد. در این میان جناح حاکم هرگونه اقدام علیه مردم معترض را مصداق از اجرای حکم خدا در قرآن می دانست و با بالا بردن مردم به چوخه های  اعدام، تلاش می کرد فعالین را در خفگانی که خود می خواهد فرو ببرد. در زمانی که روح الله خمینی رهبر جمهوری اسلامی بود و بخش هایی از جناح های چپ و راست حکومت از جمله سید علی خامنه ای، میر حسین موسوی، مهدی کروبی، اکبر هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی و ... زیر نظر او حکمرانی می کردند، بسیاری از سرکوب ها با اطلاع و نقش همه آنها صورت می گرفت. عناصر و ارکان نظام جمهوری اسلامی از دسته های مختلف که آن زمان در جنایت های هولناک دهه شصت نقش داشتند امروز هیچ یک حاضر به سخن گفتن نیستند تا مبادا همدیگر را افشا کنند. چپ های حکومتی سابق و یا همان نیروهای خط امامی که امروز به اصلاح طلب معروف شده اند، سعی می کنند تا برای پاک کردن دامن خود از این جنایتها، وقایع آن دوره تاریخی را تحریف کنند. امروز بر اصلاح طلبان لازم است به افشای پشت پرده جنایت های دهه شصت بپردازند چرا که اصلاح طلبی با دفاع از رژیمی مستبد و خونخوار با قانونی ضد بشری مورد استقبال مردم قرار نخواهد گرفت. دفاع از خمینی و اجرای بی تنازل قانون اساسی تنها دامن اصلاح طلبان را آلوده تر خواهد کرد.
 ذکر نمونه اینجا لازم است؛ در اردیبهشت سال 68 که مهدی کروبی از عملکرد حسین علی نیری حاکم شرع اوین در کشتار زندانیان سیاسی راضی بود در نامه ای به روح الله خمینی خواست تا از نیری در برخورد با «غارتگران بیت المال» نیز استفاده کند و از این رو بود که خمینی در نامه ای به دادستان کل کشور موسوی اردبیلی نوشت:
جناب مستطاب حجت الاسلام آقای موسوی اردبیلی - دامت افاضاته با سلام و دعا. این كار مربوط به جنابعالی است. انشاءالله اقدام می ‌نمایید. من با پیشنهاد آقایان: كروبی و صانعی و انتخاب آقای نیری برای این كار موافقم. البته با اختیاراتی كه خود بتواند تصمیم لازم را بگیرد. انشاءالله موفق و موید باشید. والسلام علیكم.

مهدی کروبی اما پس از سالها می گوید ابعاد این کشتارها و نقش خمینی در آنها مشخص نیست.
 این جنایت را نه حکومت و اصلاح طلبان که دست شان به خون جوانان بی گناه که با مسلسل و طناب دار اعدام شدند، را نمی توان از یاد برد. و به راحتی می توان به این موضوع که رژیم و حامیان آن نمی توانند از سایه شومی و ننگینی که  به خاطر این کشتار عظیم  در دهه شصت وجود داشت شانه خالی کرده و آن را انکار کنند و این خود ننگی بزرگ برای آنان محسوب می شود. این کشتار که در آن بیش از دوازده هزار نفر در کمیته مرگ به اعدام محکوم شدند، را نمی شود از یاد برد و این نوع کشتار را می توان با جنایت های که در زمان جنگ جهانی دوم وجود داشت جمع بست و از آن بعنوان جنایت علیه بشریت و نوعی نسل کشی یاد کرد. 

سیروس زارع زاده اردشیر 

هیچ نظری موجود نیست: