کل نماهای صفحه

۱۳۹۰ آذر ۴, جمعه

طرح دوشنبه های اعتراض،پیشنهاد مصطفی تاجزاده



*توضیحات برگرفته شده از صفحه دوشنبه های اعتراض

--------------------------------------------------------------------------------------------
جنبش سبز در مسیر بالنده خود فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر نهاده است و اکنون که ضعف ها و بی کفایتی حکومت بیش از هر زمان عیان شده است وفساد و تباهی دولت کودتا جنگ قدرت را عیان تر از قبل نموده است، قدرت های بین المللی نیز با رویکردی متفاوت از قبل درصدد به چالش کشیدن آن برآمده اند تا حدی که گزینه هایی چون حمله نظامی نیز مطرح میشود و جای آن دارد بدنه جنبش احساس خطر کند و به رویدادهای جاری واکنش نشان دهد. اکنون مرحله جدیدی آغاز شده است و جنبش باید با تاکتیک و فرمی جدید حضور و حساسیت خود را به مدعیان داخلی و خارجی نمایان سازد. جنبشی که مطالباتش از سوی حاکمیت نادیده گرفته شده و افزون بر خواستهای قبلی مطالبات جدیدی نیز بر آن افزوده شده است.
هنوز خونهای به نا حق ریخته شده میجوشند، رهبران و یاران عزیز جنبش در حصر و بند به سر میبرند و آنان که به اصطلاح آزادند از حقوق اجتماعی و شهروندی خود محرومند و ملتی اسیر ندانم کاری و بحران سازی دولت کودتا و حامیانش. در این میان ایده های خلاقانه برای نمایش قدرت و حضور جنبش بستر پاسخ به این نیازند و پیشنهاد مصطفی تاجزاده عزیز مبنی بر گرامیداشت شهدای جنبش و اعتراض به حبس غیر قانونی در غالب روزه ها و اعتصاب غذاهای اعتراضی و گرد هم آمدن برای افطار و بحث و تبادل نظر، راهکاری مناسب و بدون هزینه برای اهالی جنبش سبز است.

تاجزاده عزیز که همیشه ایده های ناب و مواجه اش با اقتدارگرایان آنها را دچار چالشهای اساسی نموده است اینبار با ایده ارزنده اش از دل تاریک زندان راهی به روشنایی فرا روی ما می گشاید ایده ای که دستاورد رویش انگیزه ها و امیدها و تامل وی در خلوت زندان است و از سوی ما جای تامل و دقت بسیار دارد. او با توجه به جمیع جهات و با لحاظ همه محدودیتهای جنبش و ضرورتهای پیش رو دست بر روی نقاطی گذاشته است که دقت در آنها برای ما راهگشاست. به نظر ما نقاط عطف این پیشنهاد ارزشمند عبارتند از:
1- نظام مند نمودن مبارزه در غالب زمانی مشخص (دوشنبه آغاز هر ماه)
2- توجه به خود یا به عبارتی توجه به درون از این جهت که با اعتصاب غذا و روزه سیاسی از روزمرگی و روند تکراری زندگی که احتمالا خیلی از ماها دچار آن هستیم بیرون بیاییم. و بجای انتظار از بیرون به درون خودمان بنگریم و نقش تک تک خودمان در مسیر جنبش بیاندیشیم. نکته ارزشمند موضوع بیان این خواسته از سوی کسی است که خودش 1 سال روزه سیاسی گرفته است.
3- یادآوری ظلم و فجایعی که رنگ زمان و غبار فراموشی و تکرار گرفته اند و اهمیت انها ممکن است در ذهن ما کمرنگ شده باشد.
4- بحث و تبادل نظر پیرامون رویدادهای جاری جامعه و صرف وقت برای این قبیل موضوعات حداقل بصورت ماهانه و گسترش آگاهیها و به جریان انداختن تحلیلها و تقویت انگیزه ها
5- ایستادگی بر مواضع و مقاومت بر خواسته های تاریخی خودمان در برابر جابران همچون خاری در چشم ظالمان. این موضوع در روزگار ضعف و تشتت حکومت معنی خاصی دارد و همه دسیسه های حکومت در انحراف افکار عمومی از فساد وتباهی و نالایقی خودش را افشا و نقش بر آب می نماید.
6- اتخاذ روشی بدون هزینه برای نشان دادن اعتراض در فضاهای خصوصی مانند خانه ها و خوابگاهها، بی نیاز از حضور در خیابان.
7- استفاده از ظرفیت فضای مجازی با انعکاس تصاویر و خبر گردهمایی ها و نشستها ی کوچک دوستانه و خانوادگی اما پر تعداد و گسترده برای روحیه دادن به افرادی که انگیزه هایشان کمرنگ شده است.
------------------
روش اجرا:
1- اجرای همسو و متحد الشکل، ما به منظور ایجاد وحدت رویه و بروز جدی تر اتحادمان پوستری طراحی کرده ایم که در صفحه قرار خواهد گرفت. این پوستر در هر ماه حاوی تصویر یکی از شهدای جنبش خواهد بود ( اولین پوستر مزین به عکس شهید ندا آقا سلطان است).
2- هر شهروند سبز میتواند به همراه خانواده و دوستانش با تهیه پرینت این پوستر و عکسهایی از شهید مورد نظر در محل جمع شدنشان عکس و پوستر را مقابل صورت خود نگه داشته و عکس یا ویدئویی از آن تهیه نموده و برای ما ارسال نمایند تنها با قید نام شهرتان.
3- چنانچه برایتان مقدور بود جمعبندی خودتان از نظرات و ایده های دوستان شرکت کننده در جمع را برای ما ارسال کنید.
4- چنانچه امکان استفاده از پوستر ما را نداشتید به خلاقیت خودتان یا نمادهای سبز در طرح را اجرا کنید.مثلا با نوشتن یک دستنوشته مرتبط با موضوع طرح.

توصیه : از تهیه عکس در مکانهایی که امکان شناسایی دارند و ممکن است باعث ایجاد هزینه شوند خودداری نمایید.

درخواست: برای پا گرفتن این طرح به همراهی و کمک شما در دعوت دیگران به همراهی در انجام این طرح نیازمندیم. ممکن است در نگاه اول کوچک به نظر بیاید اما یقین داشته باشید ما بیشماریم آنگاه که دل به تیره گی ها نسپاریم و امیدوارنه به آرمان ایران آباد و آزاد بیاندیشیم. همراه شو عزیز

--------------------
*مصطفی تاجزاده: پیشنهاد می کنم هم وطنان عزیز برای نشان دادن اعتراض خود به اقدام غیرقانونی حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد و نیز محکومیت احکام غیرقانونی و غیرعادلانه علیه فعالان سیاسی، انتخاباتی، مطبوعاتی، فرهنگی و هنری و اعلام هم بستگی با همه زندانیان سیاسی و عقیدتی در کنار فعالیت های دیگر، اولین دوشنبه هر ماه را روزه بگیرند و یا دست به اعتصاب غذا بزنند. هنگام غروب نیز در هر محل و مرکز در دسترس، از خوابگاه ها و کوی دانشگاه تا مسجد و تکیه و رستوران و حتی در دفاتر و منازل دور هم جمع شوند و به تبادل اخبار و گفت و گو درباره اوضاع ایران و منطقه و جهان بپردازند. گزارش آن را نیز البته با رعایت جنبه های احتیاطی و امنیتی در شبکه های اینترنتی منعکس کنند تا این حرکت به تدریج عمومی شود و هر ماه تعداد بیشتری در آن مشارکت کنند.

۱۳۹۰ آذر ۲, چهارشنبه

روزنامه نگار آذربایجانی که چند روز پیش مورد سوء قصد قرار گرفته بود، درگذشت

چهار روز پیش  رفيق تقی، نويسنده سرشناس آذربايجان، از طرف شخصی که هويت وی تحت بررسی پليس جمهوری آذربايجان قرار دارد، با چاقو مورد سوء قصد قرار گرفت.

 در سال ۲۰۰۶ فتوای مرگ وی از طرف آيت الله فاضل لنکرانی به خاطر چاپ مقاله ای در روزنامه «صنعت» (هنر) چاپ باکو، صادر شد.

ايلقار، برادر رفيق تقی در گفتگو با راديو فردا می گويد که ضارب با چاقو به قلب رفيق تقی ضربه زده، اما چاقو تصادفا به کتابی که برادرش زير بغل گرفته بود خورده و نتوانسته به قلب وی اصابت کند. ديگر ضربات چاقو به نواحی ديگری از بدن وی اصابت کرده است.

رفيق تقی، پزشک بيماری های قلبی که تا کنون چندين اثر ادبی نيز از وی چاپ شده، پنج سال قبل، در پی درج مقاله ای در روزنامه صنعت مورد خشم مقامات مذهبی و رسمی ايران قرار گرفت. سفارت ايران در سال ۲۰۰۶ واکنش سختی به انتشار اين مقاله  نشان داد و آيت الله مجتهد فاضل لنکرانی نيز طی فتوائيه ای خون اين نويسنده آذربايجانی را حلال اعلام کرد.
 
 به گزارش رادیو فردا آقای رفیق تقی ،روزنامه نگار و نویسنده آذربایجانی که شنبه گذشته براثر حمله چند فرد ناشناس که  در باکو بشدت مجروح شده بود، در بیمارستانی در باکو درگذشت.

رفیق تقی یکی از منتقدین دولت جمهوری آذربایجان ، اسلام سیاسی و جمهوری اسلامی ایران بود.

ساعتی پیش از مرگ، رفیق تقی در مصاحبه ای با بخش آذری رادیو اروپای آزاد وضعیت جسمی خود را حساس توصیف کرده ولی گفته بود که بدتر نشده است.

در سال ۲۰۰۷ دادگاهی در باکو این روزنامه نگار آذربایجانی را به اتهام چاپ مقاله ای انتقادی درباره اسلام و محمد ،پیامبر اسلام به سه سال زندان محکوم کرد. این مقاله همچنین سبب شد آیت الله لنکرانی فتوای قتل او را صادر کند.

روز سه شنبه سفارت ایران در باکو با صدور بیانیه ای هرگونه دخالت در حمله به رفیق تقی را رد کرد.

۱۳۹۰ آذر ۱, سه‌شنبه

تایید حکم حبس فعالان کارگری و دانشجویی تبریز

احکام صادره توسط شعبه یکم دادگاه انقلاب شاهرخ زمانی، محمد جراحی، نیما پور یعقوب و ساسان واهبی وش از فعالان کارگری و دانشجویی تبریز، از طرف شعبه ششم دادگاه تجدید نظر این شهر، عینا تایید شد.
به گزارش کانون مدافعان حقوق کارگر، احکام صادره توسط شعبه یکم دادگاه انقلاب برای فعالان کارگری و دانشجویی تبریز، از طرف شعبه ششم دادگاه تجدید نظر این شهر، عینا تایید شد، که بر اساس آن، شاهرخ زمانی به یازده سال حبس تعزیری، محمد جراحی به پنج سال حبس تعزیری، نیما پور یعقوب به شش سال حبس تعزیری و ساسان واهبی وش به شش ماه حبس تعزیری محکوم شدند.
بر اساس این گزارش، شاهرخ زمانی، نیما پور یعقوب، ساسان واهبی وش، محمد جراحی و سید بیوک سیدلر، که در خرداد امسال بازداشت شده و بیش از یک ماه را در سلول های انفرادی گذرانده بودند، پنج شنبه ۲۷ مرداد در شعبه یک دادگاه انقلاب تبریز، محاکمه شدند، که در جلسه دادگاه، سه تن از متهمان، وکیل نداشتند و از ورود کلیه افراد خانواده و دوستان این فعالان به جلسه دادگاه، ممانعت به عمل آمده بود.
حملبر، رییس شعبه یکم دادگاه انقلاب اسلامی تبریز، احکام اولیه را در دادنامه ای به تاریخ ششم شهریور صادر کرده بود، که طی ماه های پس از برگزاری دادگاه، این فعالان با وثیقه های "سی تا دویست میلیون تومانی" موقتاً از زندان آزاد شده بودند.

۱۳۹۰ آبان ۳۰, دوشنبه

گزارش ویژه‌ی از بند ۲۰۹ زندان اوین: آنجا که بازجوها خدایی می‌کنند




  بند 209 وزارت اطلاعات که بازداشتگاه موقت این نهاد امنیتی به شمار می‌رود، در دو طبقه واقع شده است. این بازداشتگاه دو بند دارد: بند مردان و زنان. طبقه دوم بند 209 نیز یازده راهرو دارد که هر راهرو شامل 10 سلول انفرادی است که در مجموع حدود 120 سلول را شامل می‌شود. این بازداشتگاه در بخشی از محوطه زندان اوین قرار دارد. طبقه اول بیشتر محل اسقرار کارمندان و بازجوهای این نهاد است. بارها بسیاری از حقوقدانان و فعالان حقوق بشر اعلام کرده اند که وجود چنین بندی حتی با قوانین جمهوری اسلامی نیز تعارض دارد. نمایندگان مجلس ششم به ویژه کمیسیون اصل نود در این مجلس بارها درباره غیرقانونی بودن این بند هشدار دادند، هشداری که هرگز مورد توجه واقع نشد.




 یکی از شاخه های راهرو زندان  209 اوین  را نشان میدهد
   شاخه سوم هست  . که اخر  این سالن یک دستشویی و حمام هست


زندانیان بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات این روزها در شرایط سختی به سر می برند و شرایط غیر استاندارد حاکم بر این بند در فصل زمستان شرایط بسیار دشواری را برای زندانیان این بند ایجاد کرده است. این در حالی است که بند زنان مستقر در بازداشتگاه ۲۰۹ شرایط بسیار غیر استاندارتر و سخت تری نیز دارد، به همین دلیل در این گزارش تمرکز بیشتری بر زندانیان زن شده است

بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات که بازداشتگاه موقت این نهاد امنیتی به شمار می رود در دو طبقه واقع شده است. این بازداشتگاه دو بند دارد: بند مردان و زنان.

طبقه دوم بند ۲۰۹ نیز یازده راهرو دارد که هر راهرو شامل ۱۰ سلول انفرادی است که در مجموع نزدیک ۱۲۰ سلول را شامل می شود.این بازداشتگاه در بخشی از محوطه زندان اوین قرار دارد.طبقه اول بیشتر محل اسقرار کارمندان و بازجوهای این نهاد است.بارها بسیاری از حقوقدانان و فعالان حقوق بشر اعلام کرده اند که وجود چنین بندی با قوانین جمهوری اسلامی نیز تعارض دارد. نمایندگان مجلس ششم به ویژه کمیسیون اصل نود در این مجلس بارها در باره غیرقانونی بودن این بند هشدار دادند، هشداری که هرگز مورد توجه واقع نشد.

فضای فوق امنیتی حاکم بر این بند شرایط دشواری را برای زندانیان مستقر در آن به وجود آورده است و زندانیان اینجا، تنها در سلول های خود حق دارند بدون چشم بند به سر ببرند. زندانیان این بند حتی مجبورند برای رفتن به دستشویی و یا بهداری نیز از چشم بند استفاده کنند.

فضای فوق العاده امنیتی این بند موجب شده که از تعداد دقیق زندانیان این بند بی اطلاع باشیم. اما تقریبا همه زندانیان سیاسی تجربه حضور در این بند را دارند و حداقل چند ماهی از عمرشان را در سلولهای این بند گذرانده اند تا سپس به بندهای عمومی منتقل شده یا به قید وثیقه از این بازداشتگاه به طور موقت و تا زمان برگزاری دادگاه شان آزاد شده اند.

زندانیان حوادث پس از انتخابات همگی تجربه حضور در این سلولها را داشته اند.اما اکنون در بند زنان ۲۰۹ نسرین ستوده وکیل دادگستری، نازنین خسروانی روزنامه نگار، ساجده کیانوش راد فعال سیاسی، زهرا حاتمی معلم زندانی، فرزانه روستایی روزنامه نگار، نگهداری می شوند. هانیه فرشی نیز که چند ماه پیش به دلیل فعالیت های فیس بوکی بازداشت شد، از زندان تبریز به این بند منتقل شده است. منابع کلمه، از زندانی بودن دختر جوان دیگری با نام لادن مستوفی در بند زنان ۲۰۹ خبر می دهند.

همچنین منابع خبری سایت کلمه در زندان اوین، از وجود تعداد دیگری از زندانیان زن در این بند خبر می دهند. خواهرانی به نام نشاط و اعظم و همچنین حمیده قهرمانی و تعدادی دیگر از زنان که به جرم مسیحی بودن دستگیر شده اند، اکنون در این بند نگهداری می شوند.

این منابع همچنین خبر می دهند که ریحانه طباطبایی، دیگر روزنامه نگار زندانی در بند ۲ الف سپاه نگهداری می شود.

در بند مردان بازداشتگاه ۲۰۹ وزارت اطلاعات شخصی به نام سید حسن جلالی که گفته می شود از نیروهای قدیمی وزارت اطلاعات در زمان خاتمی بوده سالهاست که دراین بند امنیتی نگهداری می شود. او دو سال را در سلول های انفرادی این بند گذرانده است و برای رهایی از این وضع در دوران انفرادی خود بارها دست به خودکشی زده بود. بازجوهای وزارت اطلاعات بدون مجوز قاضی تا هر وقت که بخواهند زندانیان خود را در انفرادی نگه می دارند و جلالی تنها یکی از افرادی است که بعد از دو سال به سر بردن در انفرادی، آن هم بدون هیچ گونه ملاقات با خانواده اش، اخبار کمی از او به بیرون درز کرد. وی پس از چهار سال، همچنان در این بند امنیتی به سر می برد. احتمال اینکه زندانیان دیگری نیز در این بند باشند که بعد از سالها خبری از آنها به بیرون منتقل نشده باشد،زیاد است.

دوبار ملاقات در ماه، فضای فوق امنیتی و سلول های انفرادی
زندانیان بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات تنها بعد از پایان بازجویی ها و با اجازه بازجوی پرونده شان می توانند با خانواده هایشان دیدار کنند. در این زمان هم آنها تنها دو بار در ماه اجازه دارند با خانواده ملاقات کنند. این در حالی است که در سایر بندهای زندان اوین زندانیان حق ملاقات هفتگی با خانواده هایشان را دارند.

در این بند بازجوهای وزارت اطلاعات هستند که فرماندهی می کنند، آنها می توانند به زندانی ملاقات بدهند یا ندهند! می توانند او را از حق استفاده از تلفن محروم کنند یا نکنند! این بازجویان تا جایی قدرت دارند که وقتی خانواده ها از قاضی پرونده و یا حتی دادستان تهران برای ملاقات با زندانی شان اجازه می گیرند و نامه کتبی از سوی آنها به ماموران ارایه می دهند، آنها بی اعتنا به این نامه ها از ملاقات زندانی با خانواده اش ممانعت می کنند. این بازجوها قادرند زندانیان را تا مدتها در سلول های انفرادی نمور و کوچک بدون استفاده ازحق هواخوری نگه دارند و کسی هم نیست که از آنها بپرسد چرا! زندانیان زیادی در این بند زندانی بوده اند که تا روزها و حتی ماه ها در این سلولها نگهداری شده، بدون اینکه از حق هواخوری استفاده کنند.

در ملاقات های دو هفته یک بار خانواده ها با زندانیان نیز همیشه مامورانی حضور دارند که به حرفهای زندانیان و خانواده هایشان گوش می دهند. گاه در زمان ملاقات همراه یک زندانی چند مامور فرستاده می شود تا همه صحبت هایشان را کنترل کند و بنابراین خانواده ها در این ملاقات ها نیز هیچ گونه راحتی را احساس نمی کنند. در ملاقاتهای حضوری که به ندرت به خانواده ها داده می شود نیز ماموری با یک ضبط صوت همه مکالمات خانواده با زندانی را ضبط می کند.

سلول های سرد و زندانی های بدون لباس گرم
سلولهای بند ۲۰۹ که سلولهایی کوچک و دربسته هستند در فصل زمستان بسیار سرد و در فصل تابستان بسیار گرمند. زندانی های این بند در فصل زمستان هم مانند دیگر فصل های سال مجبورند بر کف زمین بخوابند و هیچ کدام اززندانی ها در این بند تخت ندارد. فعلا فقط زندانی های آمریکایی در این بند تخت دارند. در این فصل سال این سلولها بسیار سردند و بیشتر شوفاژهای سلولها نیز خرابند و زندانبانها نیز به خواسته زندانیان مبنی بر تعمیر آنها توجهی نمی کنند. با همه این مشکلات مسئولان زندان نیز از دادن پتوی بیشتر به زندانیان خودداری می کنند و حتی لباسهای زندانیان را که توسط خانواده هایشان به زندان برده می شود به آنها تحویل نمی دهند.

زندانیان سیاسی این بند مجبورند بر کفپوش سرد سلول روزهایشان را به شب برسانند. در سایر بندهای زندان اوین در هر فصل سال خانواده ها لباسهایی را برای زندانیان می برند و مسئولان آن را به زندانیان تحویل می دهند اما مسئولان ۲۰۹ خود با در اختیار قرار دادن لباسهای زندان که مناسب نیستند از پذیرفتن لباس بیشتر از خانواده ها خودداری می کنند.

مسئولان زندان که چنین فضای نامناسبی را برای یک زندانی در فصل زمستان به وجود آورده اند، حتی از دادن مایعات گرم به میزان لازم نیز به زندانیان خودداری می کنند و چای معمولا یک بار در روز و گاهی دو بار در روز به زندانیان داده می شود.

اغلب مقامات جمهوری اسلامی به جز دادستان تهران و برخی مسئولان قوه قضاییه حق بازدید از این بند را ندارند و حتی نمایندگان مجلس نیز که بارها خواسته اند از این سلولها بازدید کنند با ممانعت نیروهای امنیتی مواجه شده اند. بازجوهای وزارت اطلاعات این بازداشتگاه را قلمرو فرماندهی خود می دانند و کسی را به این راحتی ها به آن راه نمی دهند. شاید همین عدم نظارت موجب شده تا بازجویان وزارت اطلاعات این قلمرو را مناسب تر از هرجای دیگری برای اعمال خلاف قانون خود تلقی کنند. اما آیا این قلمرو همیشه همین قدر محصور در حصارهای امنیتی خواهد ماند و متولیان آن هرگز مورد پرسش افکار عمومی قرار نخواهند گرفت؟


عاطفه امیری

بیانیه زندانیان سیاسی بند 350 اوین به مناسبت سالگرد قتل های زنجیره ای

9 تن از زندانیان سیاسی بند 350 زندان اوین تهران، در سیزدهمین سالگرد قتل فجیع داریوش و پروانه فروهر بیانیه ای منتشر کردند.
«سیزده سال گذشت از آن شب پاییزی، سوگ ملت و سرور و جنون شب‌مداران. آری در تحسین شب آذر 1377 داریوش و پروانه فروهر به غیرانسانی‌ترین صورت ممکن تنها به جرم غمخواری مردم، کاردآجین شدند. عزیزانی که در تمام عمر سرشار از مبارزات حق‌طلبانه و دموکراسی‌خواهانه خود لحظه‌ای از راه راستین و دغدغه سعادت و آزادی مردم ایران پای پس ننهادند. و در ادامه آن آذر شوم که با شهادت داریوش و پروانه آغاز شد، خشونت‌گرایان به سراغ روشنفکران و نویسندگان منتقد دیگر رفتند و در میان اعضای کانون نویسندگان ایران و سایر روشنفکران منتقد، قرعه به نام محمد جعفر پوینده، محمد مختاری و مجید شریف زدند تا فهرست بلندبالای قتل‌های سیاسی- عقیدتی را که از آذر 67 با قتل دکتر کاظم سامی شروع شده به منزل دیگرانی چون سعیدی سیرجانی، احمد میرعلایی، تفضلی، زال‌زاده و بسیاری دیگر رسیده بود و در همان سال 77 پیروز دوانی را قربانی خویش یافته بود به اوج خود رسد.
هر چند که دیگر فضای پس از دوم خرداد 86 و حساسیت افکار عمومی بدان سان نبود که قتل‌های مخالفان در سکوت و خاموشی جامعه برگزار گردد و دم اعتراضی از کسی برنخیزد! و هزاران افسوس علی‌رغم اینکه در ابتدای راه مجبور به عقب نشینی گردیده، با پذیرش مسئولیت قتل‌ها توسط وزارت اطلاعات، کورسوی امیدی نزد افکار عمومی برای مجازات آمران و عاملان این جنایت پدید آمد، اما در ادامه مسیر حاکمان به رسم مألوف خویش بازگشته، با تقلیل موضوع به اقدامات تعدادی عناصر خودسر و آنگاه خودکشی سوال برانگیز نفر اول عاملان به اصطلاح خودسر و سپس با برگزاری دادگاهی غیر علنی و خارج از رصد افکار عمومی و در نهایت صدور حکم زندان برای تعدادی از عوامل دست چندم و میدانی، آمران را به عنوان مجرمان و گناه‌کاران اصلی قضیه فروگزاردند تا پرونده با روندی شبهه‌ناک مختومه گردد و بدین سان نظام سیاسی این فرصت را از خود سلب نمود که یکبار برای همیشه از اشتباهات گذشته‌اش درس گرفته، تکلیف خود را با طیف تمامیت خواه سنگر گرفته در پشت نظام اسلام‌خواهی روشن سازد.
هرچند که همان زمان نیز چندان امیدی به این امر نبود! اما در عمل و واقعیت سیاسی ایران همان طیف به حیات خود ادامه داد و تنها چندماه بعد با دستگیری نزدیک‌ترین یاران فروهرها و برخوردهای دیگر با اعضای کانون نویسندگان و صدور و اجرای حکم زندان برای وکیل پرونده و شکنجه‌های دردناک دستگیرشدگان در شکنجه‌گاه توحید نشان داد که در بر همان پاشنه می‌چرخد که می‌چرخید.
آری این طیف امکان بازسازی خود را چنان یافتند که در ادامه به آنچنان بحران‌سازی‌های سیاسی - اجتماعی دست زدند که رئیس‌جمهور وقت حمله ناجوانمردانه به کوی دانشگاه در 18 تیر سال بعد را نتیجه پیگیری پرونده قتل‌های زنجیره‌ای بیان کند و آنگاه در سال‌های بعد بتوانند اندک روزن فضای باز سیاسی پس از 2 خرداد را نیز ببندد و روزنامه‌ها را به محاق توقیف نشاند و روزنامه‌نگاران منتقد و سخن گفته در باب این قتل‌ها به بند کشد و حتی پس از سال 1382 اجازه برگزاری مراسم سالگرد شهدا این قتل‌ها را نیز ندهد!
در پایان با تکرار غریو دادخواهی شیردخت پروانه و داریوش (پرستو فرهر) و سایر خانواده‌های مقتولین که "دادخواهیم این بیداد را"، اعلام می‌داریم پرونده قتل‌های زنجیره‌ای کماکان نزد دیدگان مردم مفتوح بوده، و ما حتی در زندانی که بر آمده از بی‌عدالتی قضایی است نیز روزی را به انتظار نشسته ایم که در دادگاهی علنی و طی یک دادرسی عادلانه، آمران و قاتلان واقعی را بر روی صندلی محاکمه به نظاره بنشینیم».
امضاکنندگان: دکتر سید محمد سیف‌زاده، جواد علیخانی، پیمان عارف، آرش صادقی، سید مهدی خدایی، مجید اسدی، مصطفی نیلی، احمد شاهرضائی، دکتر نادر بابایی

۱۳۹۰ آبان ۲۹, یکشنبه

عزیز دانشور آسا، برادر کیانوش آسا بازداشت شد

عزیز دانشور آسا، برادر کیانوش آسا از جانباختگان حوادث پس از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری در سال ٨٨ بازداشت شد. وی از فعالین مدنی کرمانشاه و دبیر جبهه ی سبز کرمانشاه (صلح سبز) می باشد.
به گزارش دانشجونیوز، صبح روز جمعه ٢٧ آبان نیروهای اطلاعات سپاه کرمانشاه با مراجعه به منزل آقای آسا ایشان را برای ادای پاره ای از توضیحات احضار کردند. صبح شنبه ایشان با اتومبیل شخصی خود به سپاه نبی اکرم کرمانشاه مراجعه کرده و تا پایان روز به منزل بازنگشت. خانواده ی آسا که به شدت نگران وی بوده اند تا نیمه شب تمام مراکز سپاه را به دنبال او جستجو کرده اند اما هیچ خبری از وی نیافتند. ساعات اولیه امروز یکشنبه مشخص شده که عزیز دانشور در سپاه نبی اکرم کرمانشاه به سر می برد. مسئولین در گفتگو با خانواده اظهار کرده اند که حکم بازداشت او صادر شده است.
عزیز دانشور آسا برادر کیانوش آسا از جانباختگان حوادث پس از انتخابات سال ٨٨ و از فعالین مدنی کرمانشاه و دبیر جبهه ی سبز کرمانشاه (صلح سبز) است. وی کارشناس آب منطقه ای کرمانشاه و کارشناس رسمی دادگستری می باشد.
کیانوش آسا از فعالین مدنی کرمانشاه و دانشجوی نخبۀ مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه علم و صنعت بود که در جریان تظاهرات مسالمت آمیز ٢۵ خرداد ٨٨ به ضرب گلوله ی نیروهای امنیتی اطراف میدان آزادی تهران جان خود را از دست داد. اعضای خانواده ی آسا از زمان جان باختن فرزندشان تحت انواع فشارها قرار داشته و تا به حال بارها بازداشت و به نهادهای امنیتی احضار شده اند.