کل نماهای صفحه

۱۳۹۰ دی ۵, دوشنبه

به بهانه اقدام رضا پهلوی؛ جنبش سبز یتیم نیست !

اگر بيانيه آقای پهلوی و يا بيانيه‌های مشابه آن يک حرکت اساسی است، پس نامه‌هايی (همچون نامه‌ی اخير آقای امويی، ضياء نبوی، حشمت طبرزدی، مجيد توکلی و.. ) که توسط زندانيان سياسی از زندان‌هايی با شرايط وحشتناک رژيم بيرون می‌آيد را چه بايد ناميد؟ 

جنبشی که در خرداد سال ۸۸ در ايران آغاز و پايه های نظام جمهوری اسلامی را به لرزه در آورد، اين روزها به عنوان پرتگاه و پلی برای بخشی از مخالفان رژيم تبديل شده است تا بتوانند با تکيه بر آن فعاليت های خود را پيش ببرند. اين جنبش، معروف به جنبش سبز، اگرچه در دوره زمانی دارای تعريف و تاثير است، حتی کشورهای بزرگ را وادار کرد تا بيش از پيش به فکر سياست خارجی خود در خصوص آينده ايران باشند. روزی بود که پس از آن همه جهان سقوط رژيم را در زمان کوتاه پيش بينی می کردند، يعنی عاشورای ۸۸، و اما امروز می گويند جنبش يتيم شده است. غافل از آنکه متاسفانه اين قدرت مالی، نظامی و سپاهی نظام ولايت فقيه بود که به همراه عدم همراهی شايسته بسياری از نيروهای سياسی و مدنی با جنبش سبز و موارد ديگر موجب شد تا در رسيدن به هدف فاصله ای افتد، اما صدای خورد شدن استخوانهای نظام ولی فقيه به گوش جهانيان رسيد.
امروز آن دسته از مخالفان نظام فراموش کرده اند که حرکت جنبش سبزی که يتيم دانسته شده و بقول آنها عملا هيچکس در داخل کشور کاری نمی تواند بکند و قادر به ايجاد آلترناتيو نيست، بود که موجب شد تا تحرکی در خارج کشور روی دهد و اين بخش از مخالفان را به ايجاد بديل و يا شورا ترغيب نمايد. اگرچه انکار نقصهای جنبش سبز و مشکلات و موانع آن دور از انصاف است، اما فراموش کردن اهميت کاری که اين جنبش انجام داد توسط هرکس يا گروهی نيز جز بی انصافی و زير سوال بردن اقدام خود آن فرد و گروه چه می تواند باشد! چنانچه در ماههای اخير ديده شد، کوششهای دموکراتيک گوناگون زنان، دانشجويی، کارگری، معلمان، روزنامه نگاران، هنرمندان، وکلا، زندانيان سياسی، اقوام، مذاهب و سايرين در داخل کشور در حال گسترش نهادهای مدنی خود برای مبارزه با رژيم بوده و در آينده با پيوند خود با يکديگر نقش عمده جنبش سبز را برطرف خواهند نمود. امروز حتی کوشندگان به بند کشيده شده نيز از درون زندان مبارزه می کنند.
بخش عمده اپوزيسيون خارج کشورچه بصورت فردی و چه بصورت گروهای حقوقی و سياسی پس از روشن شدن چهره فاشيستی حکومت اسلامی، تلاش کرده اند به انتشار اخبار نقص آزادی بيان و ساير اصول حقوق بشر و کشتاری که توسط نظام صورت می گيرد، بپردازند و جنبش سبز با اخبار و فيلمهايی که فرستاد، در حقيقت اينکار را برای آنها آسان نمود. امروزه نيز بخش عمده اپوزيسيون خارج کشوری تلاش خود را به پشتيبانی از جنبشهای دموکراتيک داخل اختصاص داده و با افشای ترفندهای رژيم و حاميان اصلاح طلب خارج کشوری در مورد فشار به زندانيان سياسی، اعدامها، فشار به جنبشهای مدنی، تبليغات برای انتخابات آزاد، جنگ برای استقلال کشور، دخالت خارجی و موارد ديگر، باور دارند که تغيير نظام از درون کشور صورت خواهد گرفت.

آقای رضا پهلوی و مخالفان همفکرش از زاويه خودشان راست می گويند که جنبش سبز يتيم و يا مرده است تا بتوانند خود را بعنوان اپوزيسيون اثبات کرده در مذاکره با قدرتها قرار گيرند. جنبش سبز از نظر بخش ديگر مخالفان مقيم خارج کشور که آنرا ارتجاعی می دانند، نيز يتيم است، آنهايی که دموکراتيک يا انقلابی بودن جنبشهای عربی را که حداقل ۳۰ سال از جنبش سال ۸۸ ايران عقب اند، بيشتر باور دارند. شايد واقعا جنبش سبز يتيم است که اصلاح طلبان نيز خود را قيم آن نشان می دهند تا با تبليغات وسيع موجب انحراف شناخت بسياری از جوهر سکولار و دمکرات جنبش سبز شوند.
اگر گذشته خانواده آقای رضا پهلوی و نوع تربيت ايشان را امروز کنار بگذاريم، بررسی حرکت و فعاليت اش در اين روزها می تواند ملاک اصلی در شناخت کوشش های او باشد تا بدين طريق هدفشان از مخالفتها نيز روشن شود! نگارنده بر اين باور است که آقای رضا پهلوی با طرح شکايت از خامنه ای به دنبال اقدامی سياسی است که اگرچه در ذات خود ارزشمند است اما از سويی ديگر از قامت يک شخصيت اپوزيسيون خارج می شود و با وارد شدن به عرصه حقوق بشر به استفاده از آن برای ايجاد شورای رهبری اپوزيسيون آن هم از نوع خود اقدام می ورزد. فراخوان برای محاکمه خامنه ای حرکت خوبی از طرف آقای پهلوی است اما شايسته بود که در اين زمينه توجه می داشت که پيشتر شخصيت های برجسته ای چون طبرزدی و سحرخيز از درون زندان با انتشار نامه هايی درخواست کرده اند تا افراد بيرون از زندان شکايت آنها از خامنه ای را به مراجع بين المللی برسانند. اين کوشش با اتکا به شکايت شخصيت های داخلی و قربانيان نقض حقوق بشر و البته در هماهنگی با وکلای حقوقی و سايرين می تواند مورد پسند باشد، چرا که بدون در نظر گرفتن آنها و تنها تشکيل کنفرانس های خبری به يک تلاش سياسی بدون نتيجه ختم می شود.
آقای پهلوی در مصاحبه اول اشاره می کند که هدف اصلی تبليغات محاکمه خامنه ای، برای ايجاد شورايی توسط ايشان و بعضی از گروههای مخالف نظام است که توجيه علاقمندی ايرانيان را نيز پشت بند دارد. ديگر از اقدامات ايشان بيانيه روز ۱۶ آذر در حمايت از جنبش دانشجويی است که کلامی در مورد کشته شدن ۳ دانشجو توسط ماموران نظام پيشين ذکر نشده که نشان از پيوستگی به گذشته ايشان دارد. آقای پهلوی و مخالفان همفکرش برای تشکيل شورا و آلترناتيو باين دليل اقدام می کنند که جنبشهای دموکراتيک داخلی را فاقد سازماندهی و مخالفت علنی با رژيم دانسته و اين تفکر را ناشی از سرکوب رژيم و عدم امکان تظاهرات خيابانی توسط جنبش می دانند. اما هيچگاه از خودشان می پرسند که آيا خود توانسته اند بخشی از ايرانيان را در کشورهای دموکرات برای انجام تظاهرات گرد آورند تا بهمان دليلی که ادعا می کنند ايجاد شورا را در خارج کشور قبول نمود ؟ مگر نه اينکه شمار ايرانيان در تظاهرات خيابانی خارج کشور تنها زمانی زياد بود که اين تظاهرات ميليونی در داخل کشور انجام می شد و به همين دليل امروز ادعای آنها با تکيه بر ايميل و اينترنت اختصاصی آنها، مبنی بر اين است که بر اساس درخواست هموطنان که بقول آنها بيشترشان نيز از داخل کشورهستند به اين مهم دست می زنند! اگر بيانيه آقای پهلوی و يا بيانيه های مشابه آن يک حرکت اساسی است، پس نامه هايی (همچون نامه های اخير آقايان مومنی، امويی، ضياء نبوی، حشمت طبرزدی، عيسی سحر خيز، مجيد توکلی و...) که توسط زندانيان سياسی از زندانهايی با شرايط وحشتناک رژيم بيرون می آيد را چه بايد ناميد ؟ چرا اين بخش از مخالفان که در کشورهای دموکراتيک غربی نشسته و هنوز نتوانسته اند بين شرايطی که بعنوان محور تعيين می کنند به توافق برسند، خود را شايسته و قادر برای ايجاد شورا و آلترناتيو می نامند، اما مبارزان داخلی را ناتوان می بينند که با تشکيل جنبشی رژيم را سرنگون کنند ؟
در کمال تاسف ديده می شود که برخی مخالفان سياسی جمهوری اسلامی به جای پشتيبانی از جنبش دموکراتيک مردم ايران در داخل کشور و اتخاذ سياست مناسب برای تقويت فعالان مدنی داخلی و گسترش دايره آزادی و حق خواهی، در صدد تاسيس شوراهای انحصاری اپوزيسيون هستند و اين در حالی است که در ترفندهای رژيم مانده اند و هنوز نتوانسته اند در مورد انتخابات، جنگ و دفاع از وطن، دخالت داخلی، انرژی هسته ای، تماميت ارضی کشور، حکومت سکولار دموکرات و موارد ديگر به وحدتی برسند. وقتی به درون کشور نگاهی می اندازيم می بينيم که با وجود سرکوب و اختناق و دستگيری بسيار، هيچ روزی نيست که در دانشگاههای ايران بدون اعتراض يا تظاهرات بگذرد. با وجود دستگيری مبارزان از اقشار مختلف، روزی نيست که صدای اعتراض مادران و خانواده آنها شنيده نشود و زنان ايرانی با همه محدوديتها برای رفع تبعيض جنسيتی نکوشند. هيچ روزی نيست که با وجود زندانی کردن کارگران مبارز، تحريم اقتصادی و يارانه، ناايمنی کار منجر به کشته شدن، بيکاری و تصويب قانون ضد کارگری و سرکوب شديد، صدای کارگران بلند نشود. هيچ روزی نيست که با همه محدوديتها معلمان، اقوام ( اعتصابات شهرهای کرد )، مذاهب ( ايستادگی در مقابل فشار مذهبی حاکم )، کارکنان ساير اقشار خواهان سرنگونی رژيم نشده و در اين راه تلاش نکنند. خوشبختانه مردم داخل کشور می دانند که نبايد در انتخابات شرکت کنند، با دخالت خارجی و جنگ مخالف اند، از انرژی نفتی و منابع داخلی سودی نبرده اند تا از انرژی هسته ای يا اتمی دفاع کنند، تماميت ارضی کشور را از دفاع برای حفظ نظام جدا می دانند. مردم آگاه شده و درک کرده اند که بايد با وحدت با يکديگر برای ايجاد حکومتی سکولار دموکرات، از سد رژيم عبور کنند. رژيم ولايت فقيه و کليت نظام جمهوری اسلامی با دستان همين جوانان، دانشجويان، کارگران و زنان به تاريخ سپرده خواهد شد.
حسن زارع‌زاده اردشير
روزنامه نگار و فعال حقوق بشر