کل نماهای صفحه

۱۳۹۰ شهریور ۱۸, جمعه

سردادن شعارهای ملی در مرند بعد از بازی تراختور

بعد از پیروزی تراختور آزربایجان مردم مرند در حد فاصل مسجد المهدی و مرکز به پایکوبی پراختند. جوانان با گرفتن سمبل بوزقورد اقدام به سر دادن شعارهای ملی کردند. نیروهای اطلاعاتی اقدام به فیلم برداری از مردم می کردند.جوانان مرندی بدون توجه به حضور سنگین ماموران اقدام به سردادن شعارهای ملی کرده اند. در روزهاهی اخیر فعالین ملی در مرند اقدام به پخش هزاران اعلامیه در مرند و روستاهای اطراف کرده اند.

انتظار میرود فردا ساعت 5 مرند شاهد تجمعی عظیم در حمایت از اورموی آذربایجان باشد.

آغاز اقدامات توطئه آمیز اطلاعاتیها در ورزشگاه آزادی: پرتاب بمب دستی از از جایگاه تراکتور

در اثر پرتاب بمب دست ساز از سمت جايگاه هواداران تراكتور (!)به سوي طرفداران استقلال دو هوادار تيم ميزبان به همراه يكي از نيروهاي يگان و‍ي‍‍ژه از ناحيه سر به شدت مجروح شدند. به گزارش اوج نيوز ،نيروهاي امنيتي حاضر در ورزشگاه بلافاصله پس از اين اتقاق از طريق دوربين هاي مدار بسته عوامل اين كار را شناسايي و دستگير كردند. (!)

سردار پيمان ،مسول امنيتي نيروهاي حاضر در ورزشگاه خبر داد كه رسانه هاي گروهي در پايان بازي مي توانند با متخلفان ماسبقه گفت و گو داشته باشند(!)

به نظر می رسد جهت ایجاد تفرقه در میان تماشچایان ورزشگاه یکصد هزار نفری آزادی در تظاهرات همبسنگی امروز، نیروهای اطلاعاتی دست بکار شده اند و برای این منظور اقدام به پرتاب بمبهاب دستی به سوی طرفدارن تیم استقلال کرده اند.

این همان سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن رژیم اپارتاید اس

حمله نیروهای ضد شورش به هواداران تراکتور در ورزشگاه آزادی... دهها زخمی

مقابل درب ورزشگاه آزادي دهها تن از هواداران تراكتورسازي بصورتی مصدوم و یا با سر و صورت شكسته حضور داشتند. اين هواداران در حالي كه ماموران نيروي انتظامي به آنها گفته بودند ظرفيت هواداران تراكتورسازي پر شده و آنها حق ورود به ورزشگاه را ندارند، به حرف ماموران گوش نكرده و به قصد ورود داشتند كه همين مسئله باعث حماه ماموران ضد شورش و ايجاد درگيري شد.

گفته می شود به دنبال این حمله دهها تن مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته اند و خون از سرو صورت فرزندان ستارخان جاری شده است.

آذربایجان بار دیگر به خروش آمد، اورمو گؤلو جان وئریر


خیابان آزادی تبریز در چند نقطه به محل درگیری‌های مردمی با نیروی انتظامی تبدیل گشت. در این درگیری‌ها ابتدا نیروی انتظامی اجازه ورود مردم به چهارراه آبرسانی را ندادند و به همین علت مردم خشمگین شده و در چند نقطه با نیروی انتظامی درگیر شدند. درگیری‌های نسبتا شدیدی بین مردم و نیروی انتظامی در تقاطع «گلگشت» و «گلباد» با خیابان «آزادی» در تبریز به وقوع پیوست. مردم تبریز که بعد از برد تیم «تراکتورسازی» به خیابان‌ها آمده بودند با برخورد شدید نیروی انتظامی مواجه شده که این علت باعث به‌وجود آمدن درگیری‌هایی پراکنده در این نقاط گردید. پلیس برای متفرق کردن مردم از گاز اشک‌آور استفاده کرد.

پیروزی تیم تراختور مقابل استقلال، طنین انداز شدن شعارها و پایکوبی مردم در تبریز

به گزارش اویرنجی :تیم فوتبال تراختور آذربایجان در هفته ششم رقابت های لیگ برتر فوتبال ایران دست به کار بزرگی زد و با نتیجه 3 بر 2 از سد میزبان خود عبور کرد. فرهاد مجیدی و مجتبی جباری برای استقلال و محسن حسینی، احمد آل نعمه و فلاویو لوپز برای تراکتور گلزنی کردند. در ورزشگاه آزادي تهران این شعارها سر داده شد:” اورومو گؤلي جان وئرير” ”مجلس اونون قتلينه فرمان وئرير”، ”اورومو گؤلي سوسوزدي” ” آذربايجان اويانماسا اوتوزدي” حدود 35 ‌هزار هوادار تراکتور و 40 هزار هوادار استقلال در ورزشگاه حضور داشتند.

درگيري‌هاي متعدد و پراکنده اي هم بين «هواداران تراکتور» و «نيروي انتظامي» رخ داده است و چند نفر نيز در اين درگيري‌ها دستگير شده‌اند.

تعدادي از تماشاگران نيز به‌علت برخورد خشن نيروي انتظامي مجروح شده‌اند.

بعد از اتمام مسابقه دو تیم «تراکتورسازی» و «استقلال تهران» که با برد تیم تراکتورسازی همراه شد خبر‌ها از تبریز حاکی از این است که مردم شهر تبریز در یک اقدام خودجوش برای جشن و پایکوبی به طرف برخی از میدان‌های اصلی شهر می‌روند. چهارراه آبرسانی، نصف‌راه، میدان فهمیده، شهرک رشدیه و... از مکان‌هایی می‌باشد که تجمعات در آن قسمت‌ها تشکیل خواهد شد.

وضعیت وخیم جسمانی فرانک فرید در اثر ضرب و شتم افراد لباس شخصی

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: بنا بر برخی گزارش ها، فرانك فرید فعال حقوق زنان که روز شنبه دوازدهم شهریورماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود، در زمان دستگیری توسط افراد لباس شخصی مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته است.

به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، در نتیجه این ضرب و شتم بازوی وی به شدت آسیب دیده و همچنین پرده گوش چپ وی نیز صدمه جدی دیده است. به طوری که گفته می‌شود شنوایی خود را از دست داده است. همچنین گفته می‌شود در نتیجه عدم رسیدگی پزشکی و نبود امکانات در بازداشتگاه نیروی انتظامی تبریز حال عمومی نامبرده به وخامت گراییده است.

براساس اخبار دریافتی فرانک فرید در چند روز اول بازداشت ساعات زیادی را توسط ماموران اداره اطلاعات تبریز مورد بازجویی قرار گرفته است و اتهامات «توهین به رهبری»، «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» و «اقدام علیه امنیت ملی» به وی تفهیم شده است.

فرانک فرید دبیر نخستین کنگره زنان آذربایجان در ۱۸ اسفندماه (هشتم مارس) سال ۱۳۸۳ و سردبیر سرویس زنان نشریه توقیف شده دیلماج و سردبیر ویژه نامه زنان این نشریه است.

این پژوهشگر مسائل زنان آذربایجان روز شنبه ۱۲ شهریور همزمان با تجمعی که از سوی فعالين محيط زيست در اعتراض به خشک شدن تدريجی درياچه اوروميه برگزار شده بود، بازداشت شد. این تجمع از سوی نيروهای امنيتی در تبريز و اوروميه به خشونت کشيده شد.

۱۳۹۰ شهریور ۱۶, چهارشنبه

یکی از دراویش گنابادی شهر کوار جان خود را از دست داد

وحید بنانی از دراویش سلسله نعمت اللهی که روز یکشنبه این هفته و در جریان درگیری های شهرستان کوار استان فارس توسط مامورین امنیتی و انتظامی مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود جان خود را از دست داد.

بر اساس گزارش تارنمای مجذوبان نور، این درویش گنابادی عصر امروز سه شنبه پانزدهم شهریورماه و در اثر جراحات وارده ناشی از اصابت گلوله درگذشته است.

در جریان درگیری های این هفته شهرستان کوار که روز جمعه و با پرتاب گار اشک آور و شلیک گلوله از سوی نیروهای خودسر آغاز شد، منازل برخی از دراویش مورد هجوم و تفتیش قرار گرفته و چند باب مغازه آنان نیز دستخوش حریق شد و برخی از نیروهای تندروی محلی شهرستان کوار در استان فارس، در جریان تبلیغ بر علیه دراویش و برخورد با ایشان اقدام به تیراندازی به سوی دراویش نمودند.

در حال حاضر ده ها تن از دراویش گنابادی در بازداشت بسر می برند و تعداد دیگری نیز به علت اصابت گلوله و باتوم زخمی شده اند.

بهنام قبل از خودکشی هم احضار شده بود

پیکر بهنام گنجی دیروز در حالی با حضور ماموران امنیتی به خاک سپرده شد که تاکنون مسئولین دستگاه های قضایی و امنیتی هیچ توضیحی درباره علت بازداشت، اتهامات و نحوه رفتار با او در بند 240 زندان اوین نداده اند.

به گفته نزدیکان بهنام گنجی خیبری، دانشجوی دانشگاه علمی و کاربردی تهران، که سه هفته بعد از آزادی از زندان به زندگی خود پایان داد، او قبل از خودکشی مجددا توسط مامورین امنیتی ـ قضایی احضار شده بود؛ این دانشجوی 22 ساله 8 روز در بند 240 زندان اوین تحت بازجویی قرار گرفت و شعبه دوم دادسرای اوین به او اتهام اقدام علیه امنیت ملی و ارتباط با مجاهدین خلق را تفهیم کرد.

هنوز مشخص نیست در زندان و در جریان بازجویی ها بر بهنام چه گذشته که در نهایت منجر به خودکشی او شده اما یکی از نزدیکانش در مصاحبه با "روز" می گوید: بهنام هیچ گونه فعالیت سیاسی و فعالیت حقوق بشری و هیچ نوع فعالیت دیگری نداشت و مثل خیلی از جوانان این مملکت تنها سرش به زندگی و درس گرم بود.

بهنام گنجی به اتفاق کوهیار گودرزی و یکی دیگر از دوستانش در روزنهم مرداد ماه بازداشت شد. خبر بازداشت کوهیار گودرزی در رسانه ها منتشر شد اما هیچ گاه نامی از بهنام گنجی در رسانه ها نیامد تا زمانی که او به زندگی خود پایان داد و نامش در رسانه ها به عنوان یکی از بازداشت شدگان همراه کوهیار گودرزی منتشر شد.

یکی ازنزدیکانش در این مورد به "روز" می گوید: بهنام پیش از این با کوهیار همخانه بودند؛ هر دو در تهران دانشجو بودند و با هم زندگی میکردند اما مدتی بود که کوهیار برای خود خانه ای گرفته و رفته بود. روزی که آنها را بازداشت کردند کوهیار و یکی دیگر از دوستانشان در خانه بهنام مهمان بودند که هر سه نفر را با هم می برند. دوستشان را روز بعد ازاد میکنند اما آنها را نگهمیدارند.

او می افزاید: بهنام وقتی بازداشت شد انسانی سالم و شاد بود او هیچ مشکل خاصی نداشت اما وقتی آزاد شد یکباره به انسانی منزوی تبدیل شد از همه دوری میکرد کمتر حرف میزد از سایه خودش هم می ترسید؛ حتی می ترسید تنها از خانه بیرون برود. نمیدانیم بر او چه گذشته زیاد حرف نمیزد. بارها از او پرسیدیم آیا شکنجه اش کرده اند، او را زده اند و... می گفت کتکش نزده اند اما دیگر حرف نمی زد. تنها می گفت انفرادی بوده و از صبح تا شب از او بازجویی کرده اند. می گفت بارها سئوالها را تکرار میکردند و اصرار داشتند که من فعالیت های مخفیانه دارم؛ اصرار داشتند که از کوهیار شکایت کنم و بنویسم که کوهیار از خانه من برای فعالیت های سیاسی سو استفاده کرده و.... در نهایت هم در شعبه دو بازپرسی اوین به او اتهام اقدام علیه امنیت ملی و ارتباط با سازمان مجاهدین خلق را تفهیم کرده اند. او این اتهامات را نپذیرفته بود اما گفته بودند که تو از طریق کوهیار گودرزی با سازمان مجاهدین خلق ارتباط داشتی و...

به گفته نزدیکان بهنام گنجی "وضعیت روحی بهنام پس از آزادی به حدی به هم ریخته بود که خانواده ناچار شدند او را پیش روانپزشک ببرند و قرار بود دوره ای را بستری شود که مجددا احضارش کردند. وضعیت روحی خوبی نداشت اما به هیچ عنوان خانواده بهنام تصور هم نمیکردند او دست به چنین کاری بزند. سئوال ما این است چه اتفاقی در زندان افتاده؟ او در چه شرایطی بوده که ظرف چند روز بازداشت یکباره از انسانی سالم و شاد به انسانی منزوی و به شدت به هم ریخته تبدیل شد که خودکشی کرد.او اصلا آدم سیاسی نبود سابقه هیچ فعالیت سیاسی نداشت؛برخوردهایی که با او شده بود خیلی برای او سنگین بوده"؟

یکی دیگر از نزدیکان بهنام گنجی می گوید: بهنام با کفالت ازاد شد و بازپرس شعبه دو دادسرای اوین خیلی برخورد تندی با خانواده او داشت. گفته بود که کوهیار منافق است و بهنام هم گول او را خورده و... این روزها هم که باز او را خواسته بودند و نمیدانیم قضیه چه بود.

بهنام گنجی دیروز به خاک سپرده شد: از صبح چند مامور اطلاعاتی جلو در منزل آنها بودند و هنگام تشییع جنازه هم ماموران امنیتی حضور داشتند. مامورین نیروی انتظامی هم حضور داشتند اما هیچ دخالتی نداشتند و مامور های لباس شخصی امنیتی فقط از خانواده چند تا سئوال در مورد بهنام پرسیدند و بعد از مراسم تشییع و تدفین هم رفتند.

بی خبری و نگرانی از وضعیت کوهیار گودرزی

خودکشی بهنام گنجی، نگرانی ها را نسبت به وضعیت کوهیار گودرزی افزایش داده است؛ فعال حقوق بشر و دانشجوی محروم از تحصیل که از 9 مرداد در بند 240 زندان اوین در سلول انفرادی است و اکنون براساس گفته های بهنام گنجی به اطرافیانش، متهم به ارتباط با مجاهدین خلق شده است.

کوهیار گودرزی، عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر است که 29 آذر 88 هنگامی که عازم شرکت در مراسم تشییع آیت الله منتظری بود بازداشت شد. او به یک سال حبس تعزیری محکوم و پس از پایان محکومیت از زندان آزاد شده بود.

9 مرداد پس از بازداشت او و دوستانش، مادرش پروین مخترع نیز در کرمان بازداشت شد. مینا جعفری، وکیل آقای گودرزی به "روز" می گوید: هیچ خبری از وضعیت کوهیار نداریم و به شدت نگران ایم بخصوص با این مسائلی که پیش آمده.

او می افزاید: پرونده کوهیار هنوز به دادگاه ارسال نشده؛ من منتظرم پرونده او به دادگاه ارسال شود تا بتوانم وکالتنامه جدیدی روی پرونده او بگذارم و پی گیری کنم.

خانم جعفری، وکیل کوهیار در پرونده سابق اش بوده است.

او درباره آخرین وضعیت مادر کوهیار نیز می گوید: متاسفانه تبدیل قرار به وثیقه را نپذیرفته اند و او همچنان در زندان کرمان است اما با خانواده اش تماس می گیرد و ملاقات نیز داشته است.


۱۳۹۰ شهریور ۱۵, سه‌شنبه

بیانیه ۳۳ زندانی سیاسی: بازداشت موسوی و کروبی آدم‌ربایی و گروگان‌گیری است

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: ۳۳ زندانی سیاسی در زندان اوین در دویستمین روز حصر خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی، بیانیه‌ای ا از داخل زندان صادر کرده‌ و حصر آنها را ظالمانه و غیرقانونی توصیف کردند. این زندانیان سیاسی در بیانیه خود نوشته‌اند: ما زندانیان سیاسی امضاکننده‌ی این بیانیه ضمن محکوم کردن بازداشت غیرقانونی رهبران جنبش سبز که بیش از هرچیز به عملیات آدم‌ربایی و گروگان‌گیری شباهت دارد، اعلام می‌داریم راهی که می‌تواند به خروج کشور از بحران فزاینده‌ی فعلی کمک کند و مانع از تحمیل هزینه‌های بیشتر به منافع ملی شود، پایان بخشیدن به حبس ظالمانه‌ی آقایان موسوی و کروبی است.

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، این بیانیه که به امضای زندانیانی از طیف‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از جمله جبهه‌ی مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ادوار تحکیم، نهضت آزادی، نیروهای ملی-مذهبی رسیده ، به این شرح است:


ملت بزرگ و شریف ایران
این ایام مصادف است با دویستمین روز حبس خانگی رهبران عزت‌مند و غیرت‌مند جنبش سبز، مهندس میرحسین موسوی و حجت‌الاسلام والمسلمین کروبی، که در طول این جنبش سربلند و مقاوم در کنار مردم باقی ماندند و تسلیم قانون‌شکنی‌ها و حق‌کشی‌های جریان حاکم نشدند.

برای ملت ما به خوبی روشن است که موسوی و کروبی که هردو از بلندپایه‌ترین چهره‌های مدیران این نظام بوده‌اند؛ جرمشان تنها و تنها دفاع از رای مردم و اعتراض به کودتای انتخاباتی بوده که رسوایی آن امروز پیش از گذشته آشکار شده است. گناه آنها این بوده و هست که به شعارهای محوری انقلاب «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و تاکید بر انتخابات آزاد وفادار ماندند و خواهان عملی شدن آن بودند.

انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ در صورت طی روندی سالم و عدم مداخله‌ی نیروهای نظامی و امنیتی می‌توانست فاصله‌ی میان حکومت و مردم را کاهش دهد و زمینه‌ی حاکمیت ملی، مشارکت سیاسی و اصلاح امور را فراهم و پس از یک وقفه‌ی چهار ساله، روند اصلاحات را که برای حفظ، تداوم و کارآمدی نظام ضروری است، احیا کند. ولی متأسفانه آنچه در فرایند انتخابات رخ داد، نه تنها همه‌ی امیدها را نقش بر آب کرد، بلکه نهاد انتخابات در جمهوری اسلامی را در معرض انهدام قرار داد.

پاسخ جریان مسلط در حاکمیت به اعتراض قانونی و مسالمت‌آمیز مردم به تخلفات و فجایع گسترده انتخاباتی، سرکوب همه‌جانبه‌ی شهروندان معترض در دوران پس از انتخابات و حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی بوده است؛ حبسی که همگان می‌گویند که تحمل آن به مراتب سخت‌تر و مشقت‌بارتر از تحمل زندان معمولی است.

به راستی مقامات ارشد نظام، که دائم بر طبل قانون‌گرایی می‌کوبند و قانون را فصل‌الخطاب اعلام می‌کنند و با توسل به این شعار، برچسب اغتشاش و فتنه را بر تجمع‌های اعتراضی و مشروع میلیون‌ها شهروند معترض می‌زنند و خود زمینه‌ساز سرکوب خشونت‌آمیز مردم می‌شوند، چگونه بدون طی روند حقوقی و قانونی و انجام هیچ‌گونه محاکمه و صدور حکمی، حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی را توجیه می‌کنند؟

این حبس توأم با محدودیت‌های مضاعف اگر بازداشت موقت است، براساس کدام ماده و بند از قوانین جزایی کشور اعمال می‌شود؟ چه اتهامی و به وسیله‌ی کدام مقام قضایی به آنها تفهیم شده است؟ مستند به کدام مجوز و اختیار قانونی، بازداشتی چنین طولانی‌مدت توجیه‌پذیر است؟ و نهایتا چه زمانی قرار است دستگاه قضایی اقدام به برگزاری دادگاه کند تا در جریان آن حقایق و ناگفته‌های انتخابات برای مردم روشن شود؟

آقایان موسوی و کروبی که بارها آمادگی خود را برای محاکمه علنی اعلام کرده‌اند، پس دلیل این حبس طولانی بدون محاکمه چه می تواند باشد؟ آیا این رفتار نشانه‌ی اقتدار نظام است؟ اگر آنطور است که مسئولین مرتب تکرار می‌کنند، که جنبش سبز با اقتدار جریان حاکم به پایان رسیده و نگرانی دیگری وجود ندارد، پس حبس غیرقانونی و این‌چنین طولانی موسوی و کروبی به همراه همسران آزاده و گرانقدرشان خانم‌ها زهرا رهنورد و فاطمه کروبی چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ آیا این اقدام نشانگر استیصال جریان حاکم و اذعان به عدم موفقیت خود در مقابله با خواسته‌ها و مطالبات مردم نیست؟

واقعیت این است که که نادیده انگاشتن بدیهیات قانونی و قضایی در قبال آقایان موسوی و کروبی، بارزترین دلیل و نشانه‌ی سوء استفاده از قدرت و نیز نماد و علامت بارزی از روند تلخ تبدیل نظام جمهوری اسلامی ِ متضمن حاکمیت ملی به حکومتی خودکامه و خودسر است که برای رسیدن به اهداف و خواسته‌های حود در استفاده از قدرت هیچ محدودیت قانونی و شرعی و عرفی و اخلاقی برای خود نمی‌شناسد.

ملت شریف ایران،

بنیان جنبش سبز مردم ایران که در سال ۸۸ شکل گرفت، بر استیفای حق برخورداری از انتخابات آزاد و سالم بوده و هست که از بدیهی‌ترین حقوق انکار‌ناپذیر هر ملتی است. تلاش این جنبش با اتکا بر حقوق مصرح مردم در قانون اساسی، تاکید بر حق آزادی بیان و آزادی اعتراض است و تاکنون در مبارزه‌ی قانونی خود برای تأمین بخشی از حقوق اساسی ملت، هزینه‌های گزافی را نیز پرداخت کرده است. اما این نکته، عجیب و طنز آمیز است که حاکمیت با هر انگیزه‌ای از جنبش‌های جاری ضد استبدادی در کشورهای خاورمیانه حمایت می‌کند و به دولت‌های این کشورها توصیه می‌کند که حقوق مردم خود را در اعمال حق حاکمیت آنها به رسمیت بشناسد، ولی این حق را برای شهروندان کشور خود قائل نیست و در قبال آنها رفتاری کاملا مشابه زمامداران آن کشورها دارد.

تأسف‌بارتر اینکه وقتی رییس جمهوری سابق، سید محمد خاتمی، بر آزادی احزاب، مطبوعات، زندانیان سیاسی و برگزاری انتخابات آزاد و سالم به عنوان اقتضائات بدیهی و حداقلی مشارکت سیاسی تاکید می‌کنند، جریان تمامیت‌خواه حاکم با ادبیات پرخاش‌گر و زننده‌ی همیشگی خود به وی حمله‌ور می‌شود که چرا برای نظام شروط تعیین کرده‌اند؟

البته این واقعیتی است که هر گروه سلطه‌گر و حاکمیت غیر دمکراتیکی از دیگران جز فرمانبرداری بی‌چون و چرا نمی‌خواهد و راههای منطقی و کم‌هزینه‌ی دمکراتیک شدن و مهار قدرت خودکامه را برنمی‌تابد.

متأسفانه حاکمیت حتی به تبعات عقلانی ادعای خود در خصوص نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری و حتی به گفته‌ی خودشان رأی چهارده میلیونی (!؟) کاندیداهای اصلاح طلب نیز پای‌بند نیست و به جای به رسمیت شناختن حق مسالمت‌آمیز میلیون‌ها رای‌دهنده، سرکوب همه‌جانبه و اعمال فضای امنیتی- نظامی را در دستور کار خود قرار داد که هیچ نتیجه‌ای برای آنان به بار نیاورد و جنبش همچنان تا امروز زنده و پویا باقی مانده است، تا جایی که آقایان نه تنها جرأت صدور مجوز راهپیمایی مسالمت‌آمیر معترضان را ندارند، بلکه از برگزاری مراسم تشییع جنازه یا برگزاری مجلس ختم یک ورزشکار ملی یا یک چهره‌ی سیاسی- ملی نیز در هراس‌اند.

آنچه در دو سال اخیر به وضوح در رفتار حاکمیت مشاهده می‌شود، صرف‌نظر از نگرانی فزاینده از کانون‌های مستقل جامعه‌ی مدنی، از مطبوعات گرفته تا احزاب و نهادها و همچنین شخصیت‌های سیاسی، تنها با منطق «دولت‌های جدا از مردم» قابل توجیه است.

بازداشت‌های گسترده غیرقانونی و خودسرانه که احکام آنها چند روز قبل از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ صادر شد و پس از انتخابات به اجرا گذاشته شد و دادگاههای فرمایشی و محاکمه‌های نمایشی پس از آن، که متهمان آنها حامیان موسوی و کروبی و بسیاری از آنها از مسئولان رده‌بالای قبلی همین نظام بوده‌اند، یادآور کودتاهای دهه‌های گذشته در کشورهای آمریکای لاتین و خاورمیانه از جمله ترکیه توسط نظامیان بود؛ موضوعی که با حبس خانگی موسوی و کروبی این تشابه را هرچه بیشتر نمایان شناخت. اما طنز تلخ این اتفاقات آنجاست که کشور ما که در گذشته سردمدار مبارزه با نظام استبدادی و خودکامه در منطقه بوده است، همزمان با تحولات اخیر که جنبش‌های ضد استبدادی خاورمیانه به تدریج در حال ریشه‌کن کردن نسل حکومت‌های یکه‌سالار و سرکوبگر هستند، چنین شیوه‌ای از حکمرانی را تجربه می‌کند.

مسئولان امروز جمهوری اسلامی به طور یقین به خوبی واقف هستند که امواج دمکراسی‌خواهی در منطقه، که یکی از مبادی قطعی آن وقوع جنبش سبز در ایران است، با ماهیت فرامرزی آن در تدوام خود مرزهای کشور ما را نیز در خواهد نوردید.

تجربه‌ی این کشورها نشان می‌دهد که به‌کارگیری ابزار زور و سرکوب برای مهار جنبش‌های ضداستبدادی عمری ندارد. البته برای جریان حاکم دشوار است که پس از پرداخت هزینه‌های سنگین، بپذیرد که نه تنها دستاورد قابل دفاعی نداشته بلکه به طور جدی درگیر بحران مشرعیت نیر شده و مشهود است که اندک فرصت‌های باقی‌مانده برای آن نیز رو به اضمحلال دارد.

در پایان، ما زندانیان سیاسی امضا کننده‌ی این بیانیه، ضمن محکوم کردن بازداشت غیرقانونی رهبران جنبش سبز که بیش از هرچیز به عملیات آدم‌ربایی و گروگان‌گیری شباهت دارد، اعلام می‌داریم راهی که می‌تواند به خروج کشور از بحران فزاینده‌ی فعلی کمک کند و مانع از تحمیل هزینه‌های بیشتر به منافع ملی شود، پایان بخشیدن به حبس ظالمانه‌ی آقایان موسوی و کروبی و اجرای الزامات و شرایط حداقلی است که آقای خاتمی بیان کرده‌اند. بدیهی است در غیر این صورت و با تدوام سیاست‌ها و رویه‌های دو سال اخیر، این بنیان‌های نظام است که هر روز سست و سست‌تر می‌شود و نظام را به نظامی خود ویران‌گر تبدیل می‌کند. فاعتبروا یا اولی الابصار.

اسامی امضا کنندگان به ترتیب حرف الفبا:
۱ – بهمن احمدی امویی
۲ – حسن اسدی زیدآبادی
۳ – مسعود باستانی
۴ – عماد بهاور
۵ – علیرضا بهشتی شیرازی
۶- مصطفی تاجزاده
۷ – علی جمالی
۸ – محمدحسین خوربک
۹ – بابک داشاب
۱۰ – محمد داوری
۱۱ – مجید دری
۱۲ – امیرخسرو دلیرثانی
۱۳ – علیرضا رجایی
۱۴ – عبدالله رمضان‌زاده
۱۵ – عیسی سحرخیز
۱۶ – داود سلیمانی
۱۷ – محمد سیف زاده
۱۸ – قاسم شعله‌سعدی
۱۹ – کیوان صمیمی
۲۰ – اسماعیل صحابه
۲۱ – محمد‌فرید طاهری قزوینی
۲۲ – فیض‌الله عرب‌سرخی
۲۳ – مهدی فروزنده‌پور
۲۴ – سیامک قادری
۲۵ – ابوالفضل قذیانی
۲۶ – محسن محققی
۲۷ – محمدرضا معتمدنیا
۲۸ – محمدرضا مقیسه
۲۹ – محسن میردامادی
۳۰ – عبدالله مومنی
۳۱ – بهزاد نبوی
۳۲ – ضیا نبوی
۳۳ – حسن یونسی


کنفدراسیون اتحادیه های کارگری خواستار آزادی فعالین کارگری در ایران شد

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: کنفدراسیون بین المللی اتحادیه های کارگری در نامه ای به آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، به بازداشت تعدادی از فعالان کارگری در ایران در ماه های اخیر اعتراض کرد و خواستار آزادی فوری آنان شد.

به گزارش رادیو فردا، این تشکل کارگری بین المللی در نامه خود به بازداشت شاهرخ زمانی، بهنام ابراهیم زاده، نیماپور یعقوب، ساسان وهابی وش، محمد جراحی و بیوک سید لار در شهرهای تبریز و تهران اشاره کرده است.

در نامه کنفدراسیون بین المللی اتحادیه های کارگری ،از ممانعت حکومت از فعالیت های فعالان کارگری در ایران ابراز نگرانی شده و نوشته شده است که این فعالیت ها قانونی هستند.

این تشکل کارگری بین المللی تاکید کرده است که ایران به عنوان عضو سازمان بین المللی کار، باید حق کارگران برای ایجاد تشکل های کارگری را به رسمیت بشناسد.

۱۳۹۰ شهریور ۱۳, یکشنبه

آغاز بازداشت دراویش پس از حادثه کوار؛ 16 درویش بازداشت شدند

در پی درگیری های روز جمعه در شهرستان کوار و تیراندازی نیروهای لباس شخصی به دراویش این شهر، و همزمان با وارونه نمایی رسانه های دولتی، شانزده تن از دراویش گنابادی در این شهر دستگیر شدند.

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، در پی ناآرامی های شهرستان کوار در استان فارس و تبلیغ بر علیه دراویش و برخورد مسلحانه با ایشان، و همزمان با اقدام رسانه های امنیتی-دولتی جمهوری اسلامی در انتشار اخباری مبنی بر نقش دراویش گنابادی در آغاز درگیری ها و استفاده ایشان از سلاح گرم بر علیه مردم این منطقه، دیروز و امروز سیزده تن از دراویش گنابادی، دو تن از وکلای ایشان و یکی از دبیران این شهر توسط نیروهای امنیتی در شهرستان کوار بازداشت شدند.

به گزارش تارنمای مجذوبان نور، این بازداشت ها شب گذشته آغاز و ماموران امنیتی با یورش به منزل مسکونی دو تن از دراویش، در غیاب ایشان اقدام به بازداشت پدران آنها به نام های «منوچهر زارع» و «حسن‌قلی چراغی» نمودند.

همچنین عصر امروز نیز نیروهای لباس شخصی با حمله به محل سکونت «عبدالرضا آرایش» پس از تفتیش منزل و ضبط لوازم و مدارک شخصی این درویش گنابادی اقدام به بازداشت و انتقال وی به نقطه ای نامعلوم نمودند.

ظهر امروز نیز ده تن از دراویشی که به جهت ابراز همدردی از دراویش شهرستان کوار، از شهرهای سیرجان و شهرکرد عازم این شهرستان بودند در جاده شیراز-کوار توسط نیروهای امنیتی و انتظامی بازداشت و به محل نامعلومی منتقل شدند. اسامی این ده نفر «احمد رضا حسینی»، «اکبر احمدی»، «مهدی عزیزی»، «محمد موسوی»، «جمال حسینی»، «خسرو دری»، «حسن ویس قلی»، «حسین اسدی»، «مجید متقیان» و «حمید پور رضا قلیمی» اعلام شده است.

همچنین گزارش می شود که ساعاتی «پیش امیر اسلامی» و «افشین کرمپور» دو تن از وکلای دراویش گنابادی و همچنین «غلامرضا شیرزادی» دبیر شناخته شده آموزش و پرورش و استادیار دانشگاه که به جهت گفتگو در مورد بحران پیش آمده در شهرستان کوار به دعوت فرماندار این شهر در فرمانداری کوار حضور یافته بودند نیز بازداشت شدند.

در جریان درگیری های روز جمعه که با پرتاب گار اشک آور و شلیک گلوله از سوی نیروهای خودسر آغاز شد، منازل برخی از دراویش مورد هجوم و تفتیش قرار گرفته و چند باب مغازه آنان نیز دستخوش حریق شد و برخی از نیروهای تندروی محلی شهرستان کوار در استان فارس، در جریان تبلیغ بر علیه دراویش و برخورد با ایشان اقدام به تیراندازی به سوی دراویش نمودند.

* * * * *

تکمیلی:

بنا بر آخرین گزارش ها در جریان درگیری نیروهای یگان ویژه و لباس شخصی با تعدادی از دراویش گنابادی سروستان که قصد ورود به شهرستان کوار را داشته اند، چهار تن از دراویش به نام های ابراهیم فضلی، اصغر کریمی، محمد علی سعیدی و وحید بنانی هدف گلوله نیروهای امنیتی قرار گرفتند که وضعیت جسمانی نفر چهارم وخیم گزارش شده است.

حمایت از «دریاچه ارومیه» و «قیام مردم آذربایجان» در بازی بین «استقلال و تراکتورسازی» در آزادی




استادیوم آزادی در بازی استقلال و تراکتور می‌تواند محلی بسیار مناسب برای حمایت از قیام مردم آذربایجان توسط هموطنان تهرانی و ... شود.
بی‌شک هواداران تراکتور تجارب بسیار زیادی در بیان برخی خواسته‌های مدنی خود در ورزشگاه‌ها را دارند و در این سه‌سال بار‌ها این‌کار را تکرار کرده‌اند. به احتمال فراوان در بازی استقلال و تراکتور هواداران بی‌شمار برای تشویق هر دو تیم به ورزشگاه آزادی خواهند آمد. درصدی از آن را تراکتوری‌ها تشکیل خواهند داد که مطمئنا تدارکات وسیعی برای حمایت از «دریاچه ارومیه» خواهند دید. چه خوب است که از فرصت به‌دست آمده ‌‌نهایت استفاده را برده و هواداران هر دو تیم یک‌صدا به حمایت از قیام مردم آذربایجان و دریاچه ارومیه بپردازند و نشان دهند که مردم ایران از هر قومی با هر زبانی در کنار هم هستند و در همه‌حال از هم تا پای جان حمایت می‌کنند و اقدامات رژیم در اختلاف‌افکنی را خنثی می‌کنند. بی‌شک حکومت قادر نیست که همانند خیابان‌ها در ورزشگاه سرکوب کند و همچنین این روش تقریبا راه بی‌خطری می‌باشد که دارای مزایای فراوانی می‌باشد. این‌کار باعث نشان دادن اتحاد مردم ترک‌زبان و فارسی‌زبان ایران می‌شود و علاوه بر آن شاید باعث شود در دیدارهای آتی ورزشگاه آزادی هم همانند ورزشگاه سهند تبریز محلی برای بیان اعتراضات شود. ورزشگاه آزادی و این بازی مزیت بزرگ دیگری دارد که آن همانا پخش مستقیم بازی و حضور انبوه خبرنگاران می‌باشد و حتما صدای اعتراض در این بازی به فرا‌تر از مرزهای ایران خواهد رسید.
دریاچه ارومیه شاید از عمد خود را قربانی می‌کند تا شاید با دادن جان خود اختلاف را در ایران بین براداران خود ریشه‌کن کند.
هموطن فراموش نکن که هم‌دلی از هم‌زبانی بهتر است.

ایران با آذربایجان است ؟؟؟؟

جنبش ضددیکتاتوری که در تهران و سایر شهرها زیر فشار سرکوب بی امان حکومت به سستی و ضعف گراییده بود، در آذربایجان سر بلند کرده است. بهانه ی اعتراضات هر چند متفاوت است، اما هدف هر اعتراضی که امروز در ایران بر پا می شود، یکی است، مخالفت با سیستم دیکتاتوری که سیاست، اقتصاد، جامعه، فرهنگ، محیط زیست و همه ی عرصه های زندگی انسانی در کشور ما را هدف قرار داده و به سمت نابودی می کشاند.

نجات دریاچه ارومیه به خودی خود یک هدف است، هدفی که نه تنها آذربایجان بلکه سرتاسر ایران، در آن ذینفع است. دریاچه ارومیه باید زنده بماند و این فاجعه ی زیست محیطی نه تقدیر و سرنوشت غیرقابل تغییر، که نتیجه ی سیاست های غیرمسئولانه ی حکام وقت است. مردم آذربایجان برای تغییر این سرنوشت و حفظ دریاچه ی ارومیه به پا خواسته اند و مردم ایران در این مبارزه پشتیبان و حامی آن ها هستند.

اما در پس مبارزه ای که برای نجات این دریاچه درگرفته است، هدف مهم و بزرگ دیگری هم وجود دارد، نجات ایران از دیکتاتوری حاکم.

هدف های این مبارزه هم در آذربایجان و هم در سرتاسر ایران، یکسان است. به این دلیل است که امروز همه ی ایران خود را همبسته با آذربایجان احساس می کند. این همبستگی را به ده ها و صدها طریق می توان نشان داد و پیوندها و اشتراک منافع بین آذربایجان و همه ی ایران را عمیق تر و محکم تر و صفوف دموکراسی خواهان کشور را گسترده تر کرد.

مبارزات مردم آذربایجان فرصت مناسبی به وجود آورده است تا تبلیغات افراطی، سیاست هایی که به دشمنی و جدایی بین ملیت های ایران دامن می زند و آن ها را به رویارویی با هم می کشاند، را منزوی کرده و کنار گذاشت، سیاست های نادرست را اصلاح کرد و همبستگی بین خلق ها و ملیت ها را تحکیم نمود. اکنون فرصت مناسبی است نشان داده شود همه ی ایران در کنار هموطنان آذری خود برای احقاق حقوق و مطالبات آن ها قرار دارد.

این فرصت تاریخی را باید قدر دانست. آزادی خواهان ایران می توانند بر افراطیون از هر دو سو مهار بزنند و مبارزات مردم ایران را به سوی دشمن اصلی - دیکتاتوری حاکم - نشانه گیری کنند. آن ها فرصت دارند نشان دهند در هر مبارزه ی دموکراتیک و در هر جنبشی برای دموکراسی سرنوشت ایران از آذربایجان و سرنوشت آذربایجان از ایران جدا نیست و تحقق مطالبات ملی بخش جدایی ناپذیر یک ایران دموکراتیک است.
در این صورت می توان امیدوار بود جنبش اعتراضی در آذربایجان، نفسی تازه به جنبش دموکراتیک سراسری در ایران ببخشد.