کل نماهای صفحه

۱۳۹۰ بهمن ۱۴, جمعه

ممانعت از اعزام مهدی کوهکن به بیمارستان

مسئولین زندان اوین تهران از انتقال مهدی (کوروش) کوهکن، زندانی سیاسی بند ۳۵۰ این زندان و از اعضای انجمن فرهنگی فرزندان ایران بزرگ به بیمارستان ممانعت به عمل آوردند.
به گزارش رهسا نیوز، آقای کوهکن که از بهمن ماه سال ۱۳۸۸ حتی بدون یک روز مرخصی در بند ۳۵۰ اوین بسر می برد، در زمان دستگیری و بر اثر صدمات وارده در بازجویی دچار پارگی مینیسگ زانوی پای راست شد. وی در خرداد ۱۳۹۰ با دو سال تأخیر در شرایطی که با دستبند به تخت بیمارستان بسته شده بود مورد عمل جراحی قرار گرفت و پیش از مداوای کامل به زندان باز گردانده شد.
با پیگیری های خانواده و اعتصاب غذای این زندانی سیاسی، مسئولین زندان وادار شدند که در آذر سال ۱۳۹۰ پس از چند ماه از عمل جراحی اولش به علت تشدید درد دوباره او را به بیمارستان طالقانی با شدیدترین تدابیر امنیتی اعزام کنند.
با توجه به اینکه نوبت عمل جراحی وی در تاریخ ۲۱ آذر ماه داده شده بود، مسئولین زندان از اعزام کورش کوهکن به بیمارستان ممانعت به عمل می آورند.
در ضمن گفتنی است که دادستانی تهران، آقای محمود دولت آبادی با مرخصی استعلاجی او مخالفت می کند.

۱۳۹۰ بهمن ۱۳, پنجشنبه

حرفهای واقعی‌ یک بیسواد برای ایران.در اعتراض به روشنفکران تفرقه انداز و قدرت طلب.


نگاهی‌ دیگر به فیلم جدایی نادر از سیمین تسلیت،تاسف...؟؟؟!!!

شاید کمی‌ دیر امأمروز موفق به دیدن فیلم جدایی نادر از سیمین ساخته‌ اصغر فرهادی شدم.فیلمی که طی‌ یکسال گذشته تحسین بسیاری از منتقدان سینما،گروهای مذهبی‌ و سیاسی و حتی ورزشی و به طور کلی‌ مردم در بسیاری از نقاط جهان و بویژه ایرنیان به همراه داشته است و توانسته جوایز متعددی را از فستیوالهای مختلف کسب کند.

در این میان افراد و گروههای مختلف با تعریف و تمجیدها و تبریک‌های خود به نوعی سعی‌ کرده اند از قافله عقب نمانده و خود را درگفتگو‌های حول محور این فیلم سهیم کنند و به بهره برداری از موفقیت‌های این فیلم بپردازند. که این موضوع در میان جامعه ایرنیان بسیار مشهودتر است.

با توجه به شرایط حاکم بر جامعه ایران،همانند بسیاری از موضوعات نامربوط که در نهایت به مسائل سیاسی ربط داده میشود،این فیلم هم از گزند برداشتهای سیاسی در امان نماند و گروهها و افراد سیاسی مختلف چه در داخل و چه در خارج ایران،چه مخالف و چه موافق سعی‌ در بهره برداری از موففقیتهای این فیلم در جهت اهداف خود داشته اند.و غالباً در گفتگوها و یادداشتهای خود و در ضمن تعریف و تمجید از این فیلم تلاش کرده اند خود را به عنوان وطن پرستان واقعی‌ و کسانی‌ که در راه آزادی و عظمت ایران تلاش می‌کنند،نشان دهند.

یادم هست تقریبا دو هفتهٔ پیش و در گفتگو با برنامه نوبت شمای بی‌بی‌سی من هم موفقیت‌های این فیلم را به جامعه ایران تبریک گفتم.اما امروز و پس از دیدن فیلم متحیر ماندم که آیا باید تبریک می‌گفتم یا تسلیت؟باید خوشحال باشم یا غمگین؟ و اصلا این فیلم مایه مباهات است یا تأسف...؟؟!!

صد البته باید موفقیت‌های این فیلم را به اصغر فرهادی وتمامی بازیگران و دست اندرکاران آن تبریک گفت.چرا که توانسته اند بعنوان کسانی‌ که در عرصه سینما فعالیت میکنند ،در عرصه‌های داخلی‌ و بین المللی نام خود و کشور ایران را بر سر زبانها بیندازند و جوایز مختلفی‌ کسب کنند.

اما امروز می‌خواهم بعنوان کسی‌ که هیچ گونه وابستگی سیاسی و حزبی ندارد،موفقیت‌های این فیلم را به تمام هم وطنانم در اقسا نقاط جهان تسلیت عرض کنم و تأسف خود را از اینکه فیلمی هر چند ایرانی توانسته به موفقیت‌های بزرگی‌ دست پیدا کند اظهار میدارم؟! چرا که این فیلم نشان دهندهٔ گوشه‌ای از زندگی‌ اسفبار جامعه ماست،آنهم تنها گوشه‌ای از آن...؟؟ و این من و ما ی بیشمار،فرقی‌ نمیکند چه آنهایی که در داخل کشور هستند و چه مایی که نام خود را غربت نشین گذاشته ایم و هر کدام به نوعی از شرایط موجود می‌نالیم و خود را حق به جانب نشان میدهیم.همگی‌ از شرایط موجود بخوبی آگاهیم و در بوجود آمدن این شرایط دخیل هستیم. ولی‌ آنقدر بی‌ لیاقت و بی‌ کفایت شده ایم که هنوز و بد از گذشت سالها نتوانسته ایم به یک اتحاد،اتفاق نظر و از خود گذشتگی برای رها سازی سرزمینمان از دست خفاش‌ها و جلّاد‌های خونخوار و خائنین به بشریت برسیم و حقوق پایمال شده مان را پس بگیریم.؟؟

تنها کاری که بلدیم این است که خود را در پس فریادهای به‌اصطلاح آزادی خواهانه پنهان کنیم و گاه و بیگاه با هندوانه‌هایی‌ که در زیر بغلمان قرار میدهند، باد کنیم و به فرهنگ وتمدنی اکتفا می‌کنیم که امروزه هیچگونه آثاری از آن در ما یافت نمی‌شود،بجز علائمی‌ که نشان میدهد چگونه با دست خودمان در راه نابودی خودمان تلاش می‌کنیم...؟؟؟

غافل از اینکه سردمداران ظلم و پلیدی و نفاق با تکیه بر دارائی‌های سرزمین ما و با توسل به جدایی که امروزه در میان ماست، هر آنگونه که میخواهند ما را بازی میدهند و از هیچ گونه پست فطرتی دریغ نمیکنند._مردمانمان را میکشند،دارائی‌هایمان را چپاول میکنند، به ارزش هامان تجاوز میکنند و هزاران پست فطرتی دیگر که همهٔ ما بخوبی از آن آگاهیم...

برای آنها چه اهمیّت دارد که این من و مای بیشمار در پس این پرده‌ها گلویمان را پاره کنیم و فریاد آزادی سردهیم؟؟ آنچه میخواهند میکنند و به ریشمان می‌خندند...

خواستم بنویسم که‌ای کاش چنان میکردیم و چنین میشد، اما دیدم سالهاست که اسیر دست این‌ای کاش هاییم...

هم وطنانم مرا ببخشید اما بیایید بیشتر فکر کنیم...؟؟؟
 
یوسف سلیمانی