کل نماهای صفحه

۱۳۹۰ مهر ۱۶, شنبه

آیا آمنه زنگنه خودکشی کرد و یا سربازان گمنام آقا امام زمان این کار را انجام دادند؟

گاز گرفتگی دانشجوی امیر کبیر به دلیل استنشاق گاز متصاعد شده از اسیدی بود که کارگران به منظور بازکردن گرفتگی لوله‌های فاضلاب در آن ریخته بودند. به دنبال پیگیری‌ها در مورد فوت "آمنه زنگنه"، دانشجوی 26 ساله دانشگاه صنعتی امیر کبیر، یکی از کارکنان این دانشگاه به خبرنگار ایلنا گفت که این اتفاق در حمام کارگران مرد نظافتچی دانشگاه و به دلیل گاز گرفتگی رخ داده است.

وی گفت: «او در حمام خوابگاه که مختص دانشجویان است فوت نکرده بلکه این حادثه در حمام غیراستاندارد و نامناسب که برای کارگران مرد دانشگاه در نظر گرفته شده، رخ داده است.»

وی با "تعجب برانگیز" خواندن استحمام این دانشجو در حمام کارگران گفت:« این حمام آنقدر نامناسب است که هیچ توجیه منطقی برای استحمام این دانشجو در آن وجود ندارد.»

او با تاکید براینکه هیچ‌یک از دانشجویان حتی برای لحظه‌ای نمی توانند در چنین حمامی قدم بگذارند، گفت: «هیچ کس حتی دوستان مرحوم زنگنه دلیل حضور ایشان در آن حمام را نمی‌داند.»
وی افزود:«گاز گرفتگی ایشان به دلیل استنشاق گاز متصاعد شده از اسیدی بود که کارگران به منظور بازکردن گرفتگی لوله‌های فاضلاب در آن ریخته بودند.»

این کارمند دانشگاه صنعتی امیر کبیرافزود: «دوستان مرحوم زنگنه بعد از آن که او را بیهوش کف حمام پیدا کرده بودند، وی را به درمانگاه دانشگاه رساندند.»

وی ادامه داد: « دوستان آمنه که هنوز به زنده بودنش امید وار بودند بی‌خبر از اینکه او در همان حمام فوت کرده است، آمنه را به بیمارستان فیروزگر منتقل کردند.»

اظهارات این کارمند دانشگاه صنعتی امیر کبیر در حالی مطرح می‌شود که مسوولان این دانشگاه با صدور اطلاعیه‌ای روایتی متفاوت از مرگ این دانشجو اعلام کردند.

در آن اطلاعیه آمده بود که« آمنه زنگنه پیش از ظهر روز دوشنبه 11 مهر امسال در حمام خوابگاه مصدوم شده که پس از اطلاع بلافاصله با انجام تمامی عملیات احیا توسط پزشکان بهداری دانشگاه توسط اورژانس 115 تهران به بیمارستان فیروزگر منتقل شد. »

با صدوراین اطلاعیه ازسوی مسئولان دانشگاه امیرکبیر جمعی از دانشجویان این دانشگاه با برگزاری یک تجمع دانشجویی در اعتراض به اطلاعیه این دانشگاه خواستار پاسخگویی رهایی، رییس و همچنین دیگر مسوولان دانشگاه در رابطه با بررسی چگونگی فوت آمنه زنگنه شدند.

در خواست دانشجویان این است که مسولان دانشگاه صنعتی امیرکبیربرای تنویر افکار عمومی اطلاع رسانی شفافی دراین زمینه انجام دهد.
دانشجوی متوفی در مقطع کارشناسی ارشد رشته پلمیر دانشگاه صنعتی امیر کبیر مشغول تحصیل بود.

هدیه یکی از دوستان آمنه چنین نوشته است:
راستش را بخواهم در نظر بگیرم، ما خیلی مغروریم به خودمان. یک مرض همگانی هم هست. تفاوتی هم ندارد که کداممان باشیم. هر کس بیشتر از ده دقیقه با ما حرف بزند این را می فهمد. از معدود چیزهایی است که نیازی به ضریب هوشی بالا هم ندارد فهمیدنش. کار خاصی هم نکردیم. فقط پلیمر می خوانیم. امیرکبیر.
یک روز، با همین صدایمان که فقط خودمان دوستش داریم، از نگاهی که فقط خودمان دوستش داریم و با کلماتی که فقط خودمان دوستش داریم نشسته بودیم داشتیم در مورد رشته ی مان و اینکه چقدر ادامه ی تحصیلش آسان است حرف می زدیم. من و دوستم. هر دو مغرور. هر دو سرمست. قبول شدن ارشد در رشته ما خیلی اسان است. خیلی آسان. آنقدر که قبولی کارشناسی به ارشدمان صد در صد بوده همیشه. داشتیم می بیالیدیم به خودمان.
از روی تختش صدای اعتراضش را بلند کرد. آمنه. از  کارشناسی شعبه ماهشهر بود و برای قبول شدن زحمت کشیده بود. بیشتر از همه ی بچه های ما. نتیجه ی قبول شدنش اما شبانه بود. شبانه در دانشگاه ما یعنی کسی که حق ورود به خوابگاه و گرفتن وام و غیره را ندارد. از استاد درس پلاستیک مثال آورد آنروز. دکتر نازکدست. که چقدر متفاوت درس می دهد در ماهشهر و در تهران. همان استاد. همان درس. و دنیایی تفاوت. برای آنها سخت تر بود. تلاش بیشتری می خواست قبول شدن. و قبول شده بود. نگاهمان را دوست نداشت حتما. صدایمان را هم.
بچه های شبانه ی امیرکبیر، بر مبنای فقط این که در دفترچه ذکر نشده که خوابگاه دارند، دو سه سالی هست که وضعیت اسکان نا مشخصی دارند. اداره ی خوابگاه ها، سال اولی که آمده بودم، یک آقایی داشت که همه کاره بود و همه ی کارها را به موقع و سر وقت انجام می داد. بعد ها، یکی از همین مسئولین عزیز، کسی را می بیند که بیکار بوده. برای سر کار گذاشتن او - و البته تفکیک پرونده های دخترها و پسرها - بخش مخصوص دختران در اداره ی خوابگاه ها راه اندازی می شود. افغان، این طور بود که سر کار آمد. کار راه انداز نبود و نسبت به هر کس که از او زیباتر و شیک تر بود - که می شد همه- کینه ی عجیبی داشت انگار. و بعد از آن شد که برای هر کار کوچک مربوط به اسکان، چند بار باید می رفتیم و می آمدیم.
اسکان بچه های شبانه هم همین شد. بهشان اسکان ندادند. اول، یک ساختمان مخروبه را کمی بازسازی کردند. ساختمان یک بار سال قبل آتش گرفت. آتش، به علت اتصالی برق. نتیجه اش خرید ساختمان بهتر نشد. این شد که همان را هم گرفتند از بچه ها. دانشجوی ارشد دانشگاه امیرکبیر را - اسمش دهان پر کن است- فرستادند به اتاق های دوازده نفره. یعنی اتاقی که دورتا دور تخت باشد و کمد. بدون هیچ گونه فضای خصوصی. تمام فضا را تقسیم کن بین دوازده نفر.
امسال، در راستای همین ارجاع به دفترچه، شبانه قبول شده ها را، فرستادند در نمازخانه ی خوابگاه های مختلف. یعنی نه حتی همان فضای مشترک هم. رفتند بچه ها. آمنه و چندتایی دیگر، نمازخانه ی خوابگاه مرادی بودند.
حیاط خوابگاه مرادی را که بروی - یعنی از در که رد شوی - چند پله می خورد به سمت پایین. سمت راست. پله ها می پیچد کمی. نه تایی کمترند در مجموع. می رود و منتهی می شود به سالن ورزش و سایت اینترنت. این دو از درون ساختمان هم راه دارند. اما قبل از رسیدن به سالن ها، همان اول پله ها، دو تا در هست. یکی در موتور خانه و یکی در سرویس بهداشتی. توالت و دوش حمام. به سبک تمام سرویس های بهداشتی که در خارج از ساختمان است. یعنی کاشی های نا مرتب و لوله های روکار و غیره. و هر کس که در نمازخانه بوده، باید از همین امکانات استفاده می کرده. برای حمام و برای توالت.
توی چاه، اسید می ریزند که لوله ها باز شود. اطلاع نمی دهند که کسی حمام نرود. خوابگاه ها - برای کسی که نمی داند عرض می کنم - سیستم پیج سرتاسری دارد. یعنی توی هر سوئیت، هر بخش، یک بلندگوی گنده گنده دارد که اذان و حرف های نگهبان - که مثلا بارها تکرار می کند یاالله که نشان بدهد یک مرد وارد خوابگاه شده- و هر چیزی که بخواهند که دانشجوها بشنوند، به گوششان می رسانند. و این قاعده استثنا ندارد. حتی اگر خودت را زیر پتو محبوس کنی. صدا به اندازه ی کافی هست.
توی چاه اسید می ریزند و اطلاع نمی دهند که کسی حمام نرود. آمنه می رود پس. همان حمام کوچک زیر پله ها. که هواکش ندارد. تهویه ندارد. بخار اسید می زند. با بخار آب گرم هم مخلوط شده بوده حتما. فضا را سنگین تر کرده. فضای اتاقک یک در سه حمام را. با کاشی های نامرتب و لوله های روکار....
از خانوم های خدمه بوده کسی که هر چقدر در می زند از درون حمام صدایی نمی آید. این سرویس مختص استفاده ی خدمه بوده در اصل. در را می شکنند. لب هایش بنفش شده بوده. دکتر که می آید - یا می برندش درمانگاه دانشگاه که فرقی ندارد. درمانگاه دقیقا در کناری خوابگاه است.- و به علت نبودن هیچ امکاناتی منتقل می شود به فیروزگر. به علت دیر پیدا شدنش و نبود امکانات در درمانگاه و زمان لعنتی، همه چیز دیر و دیر و دیرتر می شود. و آمنه چند ساعتی همانجا بوده، با لب های کبود. تنها. در حمام کوچک زیر پله ی خوابگاه مرادی
.
.
.
خانم افغان - همان خانم فوق الذکر- گفته که این دانشجو مشکل افسردگی داشته و خودکشی کرده. اسید و خفگی و اینها را هم به کل تکذیب کرده. اعلام کرده اند که اصلا در خوابگاه اسکان نداشته آمنه. (بابت همین اسکان در نمازخانه هم هر ماه حدود صد هزار تومان بچه های شبانه حق اجاره پرداخت می کنند) که همان روز صبح رفته بوده تازه خوابگاه. آثار اسید را پاک کرده اند. اما سرتاسر خوابگاه همچنان بوی گند می دهد. ریه های آمنه هم پر از بخار اسید باید باشد.
بسته شد پرونده ی زندگی اش. بسته کردندش. به همین سادگی. تمام.
پ.ن: سعی کردم که خارج از چهارچوب احساساتم فقط شرح واقعیت رو بدم. نه چیزی بیشتر
...

قتل فجیع یک زن زندانی در زندان زنان قرچک ورامین


بنابه گزارشات رسیده به “فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران” قتل یکی از زنان زندانی توسط باندهای مافیایی زندان بدستور مسئولین زندان در زندان زنان قرچک ورامین.
روز چهارشنبه ۶ مهرماه زندانی ملیحه مشهدی معروف به دنیا حدودا ۴۳ ساله در سالن ۶ زندان قرچک ورامین که در اثر ضربات وارده به سر وی دچار خونریزی شده بود به قتل رسید.زندانی ملیحه مشهدی روز سه شنبه ۵ مهر ماه در سالن ۴ زندان قرچک ورامین توسط باند مافیای زندان که تحت امرمسئولین زندان عمل می کنند به قصد قتل مورد ضرب و جرح آنها قرار گرفت و از چند ناحیه از جمله سرش بشدت زخمی گردید.
مسئولین زندان بجای انتقال خانم مشهدی به بیمارستان و درمان این زندانی بی دفاع او را از سالن ۴ به سالن ۶ منتقل کردند و در آنجا به حال خود رها کردند تا اینکه روز چهارشنبه در اثر خونریزی مغزی جان باخت.
باندهای مافیایی شرکت کننده در این قتل بدون هیچ بازخواستی آزادانه در زندان مشغول به پخش مواد مخدر و سرکوب زنان در زندان قرچک ورامین هستند.آنها از امکانات ویژه ای بهره مند هستند مانند،عدم بازخواست بخاطر قتل ،نقض عضو و سایر اعمال سرکوبگرانه علیه زندانیان معترض به شرایط زندان ،داشتن مرخصی های طولانی مدت، داشتن ملاقاتهای حضوری برای مدت طولانی ،ورود وسایل شخصی بدون هیچگونه محدودیتی به درون زندان و مورد توجه خاص مسئولین زندان بخصوص فردی بنام امینه افروز قرار گرفتن هستند.
زندان قرچک ورامین سوله ای بسیار بزرگ می باشد که گفته می شود که پیش از این آنجا گاوداری بوده است و دارای شرایط قرون وسطایی است.بدلیل بدنام بودن این زندان و برای فریب افکار عمومی بر روی درب این زندان «ندامتگاه شهر ری» نوشته شده است در حال حاضر تمامی زنان زندانی تهران،کرج و شهرهای اطراف به آنجا منتقل می شوند و حتی دختران و زنانی که به دلیل طرح سرکوبگرانه تحت عنوان بدحجابی دستگیر می شوند به این زندان منتقل می شوند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،یورش وحشیانه باند مافیای که تحت امر مسئولین زندان منجر به مرگ این زن زندانی شده است را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر،گزارشگر ویژه زنان و گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد خواستار پایان دادن به جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای در زندانهای ایران است.
فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران
۱۵ مهر ۱۳۹۰ برابر با ۰۷ اکتبر ۲۰۱۱
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه زنان سازمان ملل متحد
سازمان عفو بین الملل

لغو موقت حکم اعدام کشیش ندرخانی


در آستانه روز جهانی اعدام و در پی اعتراض‌های جهانی، حکم اعدام کشیش یوسف ندرخانی توسط دیوان عالی ایران به شرط توبه او و برگشت دوباره‌‌ به اسلام به‌طور موقت لغو شده است.
 
 یوسف ندرخوانی ۳۲ ساله است و دو فرزند دارد. او در ۱۹ سالگی به آیین مسیحیت می‌گرود. سپس کشیش یک جامعه کوچک مسیحی در رشت به نام کلیسای ایران می‌شود. دادگاه انقلاب ایران در سال ۲۰۰۹ او را دستگیر و به اتهام ارتداد محکوم به اعدام کرد.
 
در پی محکومیت‌ها و فشارهای جهانی، به تازگی دیوان عالی کشور پرونده کشیش ندرخوانی را مورد بررسی مجدد قرار داد. به گفته محمدعلی دادخواه، وکیل مدافع یوسف ندرخوانی، پرونده اتهامی این کشیش جوان از نو به دادگاه انقلاب رشت فرستاده‌اند و خواستار توبه متهم شده‌اند.
 
در روزهای اخیر که خطر اعدام کشیش ندرخوانی به اتهام ارتداد وجود داشت، آلمان و لهستان سفیران جمهوری اسلامی را احضار کردند و مقام‌های مختلف در آمریکا و بریتانیا خواستار لغو حکم اعدام این کشیش ایرانی شده‌اند. اتحادیه اروپا خواستار توقف همه اعدام‌ها در ایران شده و در مورد وخامت وضعیت مسیحیان و دیگر اقلیت‌‌های مذهبی در ایران، اظهار نگرانی کرده است. حزب اتحاد مسیحیان هلند و گروه مسیحیان کره جنوبی نیز محکوم کردن حکم اعدام کشیش جوان ایرانی به دلیل جدا شدن از اسلام را به حرکت‌های گسترده اعتراضی مبدل کرده‌اند.
 
جامعه جهانی بهایی نیز به این حکم اعدام از سوی دادگاه انقلاب جمهوری اسلامی اعتراض کرده است. این تشکل بین‌المللی، طی بیانیه‌ای به موج جهانی اعتراض به محکومیت کشیش یوسف ندرخانی پیوسته و حکم اعدام او را نمونه دیگری از قساوت مقامات ایرانی علیه مردم این کشور توصیف کرده است.
 
در بررسی این موضوع با توجه به دیگر اعدام‌هایی که در چند روز اخیر در ایران انجام گرفته است، با دکتر بهیه جیلانی، جامعه‌شناس و کارشناس مسائل سیاسی در پاریس گفت‌وگوی کوتاهی کرده‌ایم.
 
 آیا پافشاری جمهوری اسلامی برای دادن حکم ارتداد به کشیش ندرخانی را به دلیل جدا شدن از اسلام و ترس از اسلام‌گریزی و گرویدن مردم به مسیحیت و آیین زرتشتی و ادیان دیگر می‌دانید؟
 
بهیه جیلانی: سئوال شما یک سئوال روز است. من متأسفم که آقای ندرخانی در چنگال‌ جمهوری اسلامی گیر کرده است. زیرا ما آگاه هستیم که جمهوری اسلامی در ۳۳ گذشته تمام مجرمان خود را به یک پیام تبدیل کرده است. ایشان قربانی یک اندیشه هستند. من فکر می‌کنم که جمهوری اسلامی از مجرمان خود امروز می‌خواهد پیامی درست کند و آقای ندرخانی امروز یک پیام است و جرمش مسئله‌ی به مسیحیت گرویدن نیست و مسئله اسلام‌گریزی امروز برای جمهوری اسلامی مطرح نیست، بلکه می‌خواهد پیامی بفرستد. این پیام شامل مسیحیت نمی‌شود، بلکه شامل تمام اقوام و تمام کسانی می‌شود که کوچک‌ترین رنگ و بویی از مخالفت با جمهوری اسلامی در خود دارند.
 
آقای ندرخانی امروز یکی از این قربانیان است که دارد فدای موجودیت جمهوری اسلامی می‌شود. زیرا جمهوری اسلامی با مخالفین‌اش امروز با بدترین شرایط که اعدام باشد، برخورد می‌کند و ما باید این نکته را در نظر بگیریم که مسئله جمهوری اسلامی امروز اسلام‌گریزی نیست، بلکه ماندگاری و وجود خودش است که مشکل ملت ما شده است. من فکر نمی‌کنم در این جا مسئله مسیحیت مطرح باشد.
 
تلویزیون جمهوری اسلامی چهار روز پیش پس از فشارهای جامعه جهانی در محکوم کردن حکم اعدام کشیش ندرخانی یکباره گزارش داد که او به دلایل دیگری ازجمله تجاوز، خشونت، رشوه‌گیری، اخاذی، تفکرات صهیونیستی و خیانت محکوم شده است. دلیل وارد کردن این اتهام‌های تازه از سوی رسانه‌ی دولتی را در چه می‌دانید، آن هم زمانی که پرونده‌‌ اختلاس‌های دولتی جنجال بزرگی برپا کرده است؟
 
من فکر می‌کنم این جرم‌های تازه که به آقای ندرخانی نسبت داده‌اند، جرم‌هایی واهی بیش نیست. زیرا خود جمهوری اسلامی امروز در شرایطی نیست که بتواند به کسی اتهام اختلاس بزند. چون خود جمهوری اسلامی ماهیت‌اش را نشان داده است و همه دنیا آگاهی بر ذات واقعی جمهوری اسلامی دارند که ۳۳ سال است عده‌ای مملکت ایران را به تاراج برده‌اند و دارند آن را غارت می‌کنند. پس خیلی نابه‌جاست که آقای ندرخانی را ما محکوم به رشوه‌خواری کنیم. اگر صحبت رشوه‌خواری پیش بیاید، باید ما کل حکومت را زیر سئوال ببریم که آیا حکومت رشوه‌خوار و مجرم و غارتگر است یا آقای ندرخانی؟ اصلاً گیرم که باشد، چقدر توانسته است واز چه کسانی و کجا اختلاس کرده است؟
 
آیا واقعیت دارد؟ نه! این‌ها همه حرف است برای گذراندن موقتی؛ فرار از واقعیت‌ها؛ و این‌ها بهانه‌ای بیش نیستند. امروز مسئله ایران مسیحیت نیست. کل مخالفان جمهوری اسلامی است. مگر دانشجویان ما مسلمان نیستند؟ امروز اما در زندان به سر می‌برند. مگر اصلاح‌طلبانی که دیروز در دل جمهوری اسلامی بودند و امروز مخالف جمهوری اسلامی هستند مسلمان نیستند؟ ولی امروز جای‌شان در زندان‌های جمهوری اسلامی است.
 
من این‌ها را بهانه‌ای بیش نمی‌بینم و سعی می‌کنم مسئله را به صورت گلوبال ببینم. رفتار جمهوری اسلامی با مخالفانش و این که آقای ندرخانی امروز محکوم به اعدام شده‌اند، بهانه‌ای بیش نیست، پیامی بیش نیست. ترساندن ملت است از این که اگر با جمهوری اسلامی مخالفت کنند چه بلایی در انتظارشان خواهد بود. من فکر می‌کنم این پیام جمهوری اسلامی است و برای این که ملت را بتوانند به سکوت وادارند و بترسانند. بهانه است. این‌ها بهانه ‌است. اعدام‌ها بهانه هستند. جمهوری اسلامی مانند تمام آلترناتیوهای سیاسی می‌خواهد وجود خودش را به تثبیت برساند و همچنان حکومت کند.
 
این که امروز فردی را به اتهام حضور در دانشگاه اینترنتی بهاییت محکوم می‌کند، یا این که دراویش را محکوم می‌کند چه دلیلی دارد؟ دراویش مگر مسلمان نیستند یا از دل اسلام درنیامده‌اند؟ چرا آن‌ها محکوم هستند؟ پس این‌ها بهانه است. روزی به نام بهاییت، روزی به نام مسیحیت، روزی به نام دراویش و روزی به نام شیطان‌پرستی. این‌ها بهانه‌هایی هستند برای جمهوری اسلامی که تنور موجودیت خودش را داغ نگهدارد. ما باید نگاه‌مان را به این افراد تغییر دهیم و نگوییم آقای ندرخانی مجرم است، چون مسیحی شده است.
 
نه! در جمهوری اسلامی هرکسی ساز مخالفت زند، مجرم است و ما باید این مسئله را بیش از این و بزرگ‌تر از این ببینیم. این که ما آقای ندرخانی را مجرم بدانیم چون مسیحی شده، نه! اصلاً جرم ایشان مسیحیت نیست. جرم ایشان این است که توانسته‌اند با جمهوری اسلامی مقابله کنند و بگویند چیز دیگری هم به جز اسلام شما وجود دارد. این یک فرد است. در صورتی که جرم بزرگ جمهوری اسلامی کلی است و باید ما مسئله را کلی نگاه کنیم.
 
شما به مسئله دانشجویان اشاره کردید. بسیاری از دانشجویان مخالف هم اکنون در زندان به سر می‌برند. حتی محمدیوسف رشیدی از فعالان دانشجویی که فقط یک کاغذ دستش گرفته بود و روی آن نوشته بود: "رئیس جمهورفاشیست، پلی تکنیک جای تو نیست!» گزارش‌های تازه از تحصن دانشجویان دانشگاه امیرکبیر روز چهارشنبه و پنجشنبه هفته جاری خبر می‌دهد. این تحصن به خاطر چیست؟
 
این تحصن به خاطر این است که سرمایه‌های این مملکت، به جای این که به داد ملت برسند متأسفانه جای دیگری هزینه و جابه‌جا می‌شوند و دانشگاه‌ها بودجه‌ای ندارند تا به دانشجو برسند. امروز مساجد دانشگاهها را کرده‌اند خوابگاه دانشجویان و دانشجویانی که از شهرستان‌ها به تهران می‌آیند، جایی برای خواب ندارند. نتیجه این است که خانم آمنه که در مسجد دانشگاه امیرکبیر بوده و برای حمام مجبور می‌شده از حمام‌های کارمندان استفاده کند، بر اثر بخار اسیدی که گویا از کانال حمام بیرون می‌آمده خفه می‌‌شود.
البته این بلا سر خود من هم در زندان اوین آمده است. زیرا این‌ها برای بهداشت حمام‌ها موادی را باهم مخلوط می‌کنند و آن بخاری که از اختلاط این دو ماده به‌وجود می‌آید کشنده است و تمام ریه‌ و نارین‌ها را می‌سوزاند. خانم آمنه به همین علت فوت شده است. در صورتی که می‌توانستند خوابگاه‌هایی داشته باشند که طبق اصول ساخته شده باشد و دانشجو دارای حمام دانشجویی باشد. آمنه که دانشجوی فوق لیسانس دانشگاه امیرکبیر بود، می‌توانست امروز در میان زنده‌گان باشد نه در میان مردگان.
 
 
 
 
ایرج ادیب‌زاده
 
 

۱۳۹۰ مهر ۱۵, جمعه

نامه محمد صدیق کبودوند به گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور ایران

محمد صدیق کبودوند دبیر کل سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان و زندانی عقیدتی محبوس در زندان اوین تهران در نامه ای به احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ایران با اشاره به مواردی از نقض حقوق ملت ایران توسط جمهوری اسلامی، خواستار تهیه گزارشی جامع توسط وی در این باره گردید.
متن کامل نامه محمد صدیق کبودوند به احمد شهید:
جناب آقای احمد شهید
من محمدصدیق کبودوند کوشنده حقوق بشر زندانی در ایران، انتخاب شایسته جنابعالی در سمت گزارشگر ویژه حقوق بشر برای ایران، از سوی شورای حقوق بشرملل متحد را تبریک گفته و امیدوارم در اجرای وظایف تان کوشا و پیروزمند باشید من هم چنین از اینکه دولت جمهوری اسلامی تاکنون امکان ورود شما را به کشور فراهم نیاورده، متاسف شده و نگرانی خود را در این خصوص بطور ویژه ابراز می دارم. این امیدواری وجود داشت که با سفر جنابعالی به ایران، امکانی برای زندانیان سیاسی ومدنی و وجدانی فراهم شود تا از نزدیک با شما دیدار نموده و برخی از بی عدالتی ها و دغدغه های فکری خود را به اطلاع آن جناب برسانند، اما شواهد و قرائن نشان می دهد این امر تنها می تواند یک آرزو باشد.
به هرحال اگرچه من اطمینان دارم جنابعالی با زحمات و کوشش های بیشتر و البته طاقت فرسا می توانید بر بخش عمده ای از موارد نقض حقوق بشر در این سرزمین دست یافته و آن را افشا نمائید و اگرچه این امید وجود دارد که سازمان ها و نهادها و انجمن های حقوق بشری و کوشندگان ایرانی برای تهیه گزارش کامل، شفاف و واقعی توسط جنابعالی از موارد نقض فاحش حقوق بشر در ایران، با شما و دستیارانتان، همکاری لازم را به عمل می آورند، با این وصف؛ این جانب خود را موظف به یادآوری و ذکر اختصاری نقض پاره ای از حقوق و آزادی های اساسی مصرحه در اعلامیه جهانی حقوق بشر به قرار ذیل می دانم؛
1. نقش حق تعیین سرنوشت و نقض حق انتخاب نوع حکومت مورد دلخواه مردم از طریق همه پرسی آزادانه،
2. نقض حق خواستارشدن سامانه های دموکراتیک متضمن و تامین کننده حقوق و آزادی های مدنی، سیاسی، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی
3. نقض حق انتخاب آزادانه دولت و مجلس مبتنی بر اراده آزاد مردم، برگزاری انتخابات آزاد، عادلانه و ادواری نهادهای انتخابی و نقض حق انتخاب شدن و انتخاب کردن بدون محدودیت های ایجادی حکومتی
4. نقض حق تشکیل احزاب، سازمان ها و مجامع سیاسی مسالمت آمیز و نقض حق مشارکت عمومی تمامی مردم در اداره امور کشور
5. نقض آزادی اندیشه، وجدان و مذهب و نقض حق ابراز و بیان اندیشه و مذاهب غیردولتی و تحت تعقیب قرارگرفتن افراد به اتهام داشتن عقاید خاص سیاسی، مذهبی و غیرمذهبی و دستگیری بازداشت پیروان برخی عقاید و مذاهب و سلب آزادی های مذهبی پیروان مذاهب به ظاهر مجاز،
6. نقض آزادی بیان و قلم و توقیف مطبوعات و رسانه ها و تحت تعقیب و آزارقرار ندادن و زندانی نمودن فعالان مطبوعاتی، روزنامه نگاران و نویسندگان منتقد و مخالف و آزادی خواه
7. نقض حقوق کارگران، کشاورزان، معلمان و دانشجویان و اصناف مختلف و سلب حق تشکیل اجتماع، اتحادیه و سندیکاهای صنفی و آزار و تعقیب فعالان کارگری، دانشجویی و معلمان و محروم نمودن دانشجویان ناراضی از حق تحصیل،
8. سلب آزادی فعالیت های مدنی، اجتماعی و حقوق بشری و تحت آزار و تعقیب قرار دادن و زندانی نمودن کوشندگان مدنی و حقوق بشری و ممانعت از فعالیت نهادها و سازمان های غیردولتی حقوق بشری.
9. نقض حقوق زنان و اعمال تبعیض نسبت به نیمی از جمعیت کشور و استمرار نابرابری حقوقی میان زنان با مردان و اعمال خشونت و آزار مداوم علیه زنان در جامعه،
10. نقض حقوق اساسی کودکان و نادیده گرفتن حقوق مندرج در کنوانسیون حقوق کودک، وجود میلیون ها کودک بازمانده از تحصیل و مدرسه و میلیون ها کودک کار تحت استثمار و بهره کشی در کشور،
11. سلب حقوق فرهنگی، زبانی، قومی، نژادی و مذهبی اقوام و سرکوب و آزار و دستگیری و حبس و اعدام فعالان و ناراضیان قومی کرد، عرب، بلوچ، ترک و ترکمن،
12. سلب حق حیات از افراد بطور گسترده و افزایش روزافزون تعداد محکوم شدگان به اعدام و اجرای آن در انظار عمومی و ادامه اعدام کودکان و زندانیان سیاسی
13. فقدان دادگستری مستقل بویژه در رابطه با متهمان و ناراضیان سیاسی و مدنی، و تسلط سازمان های امنیتی و پلیس سیاسی موسوم به وزارت اطلاعات بر دستگاه قضایی و تعیین نوع و میزان محکومیت زندانیان سیاسی توسط سازمان مزبور
14. اعمال آزار و شکنجه های جسمی و روانی و رفتارهای ظالمانه در بازداشتگاه های امنیتی و پلیس و اخذ اعتراف های اجباری و صدور و اجرای مجازات های غیرانسانی از قبیل قطع دست و پا و اعضای بدن محکومان،
15. سلب آزادی ها و امنیت شخصی و فردی افراد، مداخله در امور زندگی خصوصی، ممانعت از حق شنیدن و دیدن اخبار و اطلاعات مورد علاقه افراد و ممانعت از حق انتخاب سبک زندگی و انتخاب نوع پوشش افراد،
16. تخریب گسترده و آسیب رسانی فزاینده به محیط زیست و نیز نابودی آثار باستانی و میراث بشری موجود در کشور بواسطه برخی اقدامات دولتی،
با عنایت به مراتب فوق، از آن جناب انتظار است، با بذل توجه جدی به موارد جدی نقض و پایمالی حقوق بشر در ایران، گزارش جامع در این خصوص به وجدان جهانی ارائه فرمائید، پیشاپیش از اقدام مقتضی که جنابعالی مبذول می دارید، سپاسگزاری می کنم.
تهران، زندان اوین ؛ 12 مهرماه 1390/4 اکتبر 2011
محمدصدیق کبودوند، رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان

درخواست ۴۷ فعال حقوق بشر برای آزادی کاظمینی بروجردی

47 فعال حقوق بشر و کنشگر سیاسی با انتشار بیانه ای خواستار آزادی و رسیدگی به وضعیت سید محمد کاظمینی بروجردی از مخالفین تئوری ولایت فقیه و از حامیان جدایی دین از سیاست که به علت دیدگاه‌ها، عقاید و مخالفت صریح خود با دولت جمهوری اسلامی به همراه تعدادی زیادی از هواداران خود در سال 85 بازداشت گردید شدند.
«آقای کاظمینی بروجردی به دلیل دفاع از جدایی دین از حکومت در ایران و حمایت از برقراری صلح در خاورمیانه و از همه مهم تر فراخواندن مقامات ایران در پایبند بودن به تعهدات بین المللی، با گذشت بیش از ۱۸۲۵ روز متوالی، همچنان در حبس به سر می‌برد.
او در تاریخ ۸ اکتبر ۲۰۰۶ به شیوه بیرحمانه ای توسط نیروهای امنیتی و یگان ویژه در منزلش سرکوب و دستگیر شد. اعضای خانواده و صدها تن از هوادارانش که به عنوان سپر انسانی از او حمایت می‌کردند نیز همراه با او بازداشت گردیدند. نیروهای سرکوب گر مسلح به سلاح‌های کمری، گازهای اشک آور و میکروبی، شوکر، باتوم و ماشین‌های ویژه آب پاش برای متفرق کردن جمعیت بودند که به محل اقامت ایشان و تجمع کنندگان در خیابان‌های اطراف حمله ور شدند و با ضرب و شتم و مجروح ساختن بازداشت شدگان آنها را به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل کردند. بازداشت شدگان در آنجا به شیوه بیرحمانه ای مورد بازجویی قرار گرفتند و در سلول‌های انفرادی حبس گردیدند. از آن زمان تاکنون آقای کاظمینی بروجردی به بدترین شکل غیر انسانی تحت شکنجه‌های فیزیکی و روانی قرار گرفته است تا وادار شود اظهارنامه ای در انکار عقاید خود امضا کند.
تاکنون هیچ یک از مقامات مسئول حکومتی گزارش یا بیانیه ای در تشریح دلایل قانونی بر علیه آقای کاظمینی بروجردی و تایید برخورد غیر انسانی با وی ارائه نداده است. در داخل ایران نیز، اخبار مختلف در ارتباط با وضعیت او برای مخاطبان رسانه‌ها سانسور می‌گردد.
آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر حکومت و مسوول اصلی دادگاه ویژه روحانیت، وظیفه اخلاقی، قضایی و قانونی دارد که در مورد دلایل ادامه بازداشت آقای بروجردی توضیح دهد و یا وی را آزاد نماید. همچنین ایران یکی از امضا کنندگان منشور بین المللی حقوق سیاسی و شهروندی (ICCPR) می‌باشد که در ماده ۱۸ این منشور بر حق آزادی فکر، عقیده و مذهب شامل حق آزادی داشتن یا پذیرفتن و انتخاب یک مذهب یا یک عقیده تاکید شده است.
در پایان از همه سازمان‌های حامی‌حقوق بشر به ویژه دیده بان حقوق بشر و عفو بین الملل و پارلمان‌های اروپا و سایر کشورها همچنین سازمان ملل متحد درخواست می‌کنیم که بیانیه جداگانه ای در راستای وادار کردن حکومت ایران به آزاد ساختن آقای کاظمینی بروجردی و همچنین در کنار آن همه زندانیان عقیدتی و سیاسی انتشار دهند».
امضا کنندگان:
1- ویکتوریا آزاد، عضو سازمان عفو بین الملل، سوئد
2- نازنین انصاری، روزنامه نگار، انتشارات کیهان، لندن
3- پوتکین آذرمهر، فعال سکولار دموکراتیک، لندن
4- دکترامیرفرشاد ابراهیمی، دکترای حقوق بشر و ژورنالیست، آلمان
5- جمشید انور، مدیر سابق کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد، سوییس
6- سانیا آواز پور، عضو سازمان عفو بین الملل، آمریکا
7- شهریار آهی، استاد علوم اجتماعی دانشگاه MIT ، آمریکا
8- دکتر حسین باقر زاده، نویسنده و فعال حقوق بشر، استاد سابق دانشگاه تهران
9- دکترنسرین بصیری، فعال حقوق بشر، وبلاگ نویس
10- بنفشه پورزند، فعال حقوق بشر، دختر زندانی سیاسی مرحوم سیامک پورزند، آمریکا
۱۱- دکتر بهیه جیلانی، دکترای جامعه شناس، فعال سیاسی، فرانسه
۱۲- دکتر مهرداد حریری، دکترای بهداشت در دانشگاه تورنتو، کانادا
۱۳- آرام حسامی، پرفسور علوم سیاسی و فلسفه در کالج مونتگمری مریلند، رئیس انجمن سکولارهای سبز در واشینگتن، آمریکا
۱۴- شاهو حسینی، فعال سیاسی و سخنگوی حزب دموکرات کردستان
۱۵- مهدی حویزی، فعال حقوق بشر، کانادا
۱۶- عباس خرسندی، فعال سیاسی و زندانی سیاسی سابق
۱۷- تحریره دانش، پژوهشگر مستقل حقوق بشر
۱۸- دکتر عبدالستار دوشوکی، مرکز مطالعات بلوچستان ، انگلستان
۱۹- درویش رنجبر، معاون سابق سفیر جمهوری اسلامی، آمریکا
۲۰- حسن زارع زاده اردشیر، سخنگوی کمیته دفاع از زندانیان سیاسی، کانادا
۲۱- ماندانا زند کریمی، رئیس سازمان اتحاد زنان ایرانی، فعال حقوق بشر ایران، آمریکا
۲۲- مهندس حسن شریعتمداری، دبیر حزب کل اتحاد جمهوری خواهان ایران، آلمان
۲۳- فرد صابری، رئیس انجمن مهاجران لیبرال استکهلم، سوئد
۲۴- دکتر رویا طلوعی، فعال حقوق بشر و زندانی سیاسی سابق، آمریکا
۲۵- اکبرعطری، فعال طرفدار دموکراسی و حقوق بشر در ایران، عضو تشکل دانشجویان ایرانی برای دموکراسی و حقوق بشر، آمریکا
۲۶- مهوش علاسوندی بختیاری، مادر جوانان اعدام شده محمد و عبدالله فتحی، عضو کمپین علیه اعدام در ایران
۲۷- حسین علیزاده، معاون سفیر سابق سفارت جمهوری اسلامی‌در هلسینکی، فنلاند
۲۸- دکتر تامار عیلام، دکترای زبان‌های ایرانی، پژوهشگر دانشگاه عبری اورشلیم، مدرس زبان عبری در دانشگاه اورانیم اسرائیل و‌هامبورگ آلمان، اسرائیل
۲۹- دکتر ایمان فروتن، عضو هیات امنا و سخنگوی نهاد مردمی، عضو هیات امنا و سخنگوی S.O.S. IRAN38
30- پروفسور بیژن کریمی، عضو هیئیت امنای نهاد مردمی، دانشگاه نیوهون، آمریکا
۳۱- روحی کاشفی، نویسنده و فعال حقوق بشر، ائتلاف بین المللی برعلیه خشونت در ایران (ICAVI)
32- رویا کاشفی، رئیس کمیته حقوق بشر در انجمن پژوهشگران ایرانی
۳۳- رکسانا گنجی، فعال سیاسی
۳۴- مارلنا گنزالز، فعال حقوق بشر، آمریکا
۳۵- دکتر حسین لاجوردی، رئیس انجمن پژوهشگران ایران پاریس، فرانسه
۳۶- داریوش مجلسی، فعال سیاسی
۳۷- ناصر محمدی، روزنامه نگار، معاون سردبیر کیهان لندن، انگلستان
۳۸- پروانه مرادی، فعال حقوق بشر
۳۹- دکتر رضا مریدی، عضو پارلمان کانادا، معاون پارلمان کانادا در وزارت تحقیقات و نوآوری، کانادا
۴۰- محمد ملوان، کارشناس ارشد اقتصاد بین الملل و تجارت دانشگاه گرینویچ، انگلستان
۴۱- شکوه میرزادگی، نویسنده و کوشنده فرهنگی، آمریکا
۴۲- اسفندیار منفرد زاده، آهنگساز، نوازنده و کارگردان، آمریکا
۴۳- بهار نارنجی، وکیل بین الملل دانشگاه وست مینسترلندن و دانشگاه نانت فرانسه، انگلستان
۴۴- دکتر حسن نایب‌هاشم، فعال حقوق بشر، اتریش
۴۵- دکتر علیرضا نوریزاده، پژوهشگرو مدیر مرکز مطالعات ایران و اعراب در لندن، انگلستان
۴۶- رامین نیکو، فعال سیاسی
۴۷- ربکا ویتنوسکی، روزنامه نگار و وبلاگ نویس، پژوهشگر مستقل مطالعات خاورمیانه

۱۳۹۰ مهر ۱۴, پنجشنبه

اختلاس یا صندوق صدقات ! کدام را می پسندید؟



تا حالا فكر كرديد كه چند تا صندوق صدقات توي شهرتون وجود داره ؟
يا ، تا حالا فكر كرديد چقدر پول تو اين صندوق ها جمع ميشه ؟
يا ، سر نوشت اين پول ها چي ميشه ؟
يا هم حساب و كتاب اين پول ها با كيه ؟
خوب بذاريد يه مدل سازي انجام بدم كه اين مطلب كاملا ملموس بشه و واسه همه جا بيوفته :
من تهران رو مثال مي زنم !
فرض كنيد توي تهران 200.000 (دويست هزار) عدد صندوق صدقات وجود داشته باشه ! و هر روز 50 (پنجاه) نفر ، فقط مبلغ 100 تومان ناقابل رو در هر صندوق صدقات بي اندازند !!! اونوقت حسابش ميشه :
1.000.000.000 = 100 * 50 * 200.000
تازه اين رقم براي يك روز و با فرض هايي كه گفته شده بود !!!
حالا اين عدد رو اگه در 30 ضرب كنيم ، براي يك ماه ، مجموع پول اين صندق صدقات در شهر تهران (با فرض هاي بالا) عددي بالغ بر 30.000.000.000 (سي ميليارد) تومان ميشود. و حالا اگر در 12 نيز ضرب شود ، عددي برابر با 360.000.000.000 (سيصدو شصت ميليارد) تومان در سال خواهد شد !!!!
و اين در حالي است كه جمعيت تهران عددي بالغ بر 13.000.000 (سيزده ميليون) نفر مي باشد و اگر روزي 500 نفر از اين جمعيت ، فقط 100 تومان به هر صندوق صدقه بياندازند ، در حالي كه تعداد كل صندوق هاي صدقه دراستان تهران به عددي حدود 2.000.000 (دو ميليون) صندوق ميرسد ، مجموع صدقات در يك روز تهران برابر با 100.000.000.000 (صد ميليارد) تومان خواهد شد. فكر كنم ديگه خودتون بتونيد مبلغ يك سال رو براي تهران حساب كنيد !!!!!!
حالا بياييد اي مطلب رو به كل كشور تعميم بديم :
طبق آمار خود كميته امداد (لينكش رو در آخر ميذارم كه بريد ببينيد) ، اين كميته فعاليتش رو از سال 1364 آغاز كرده و تا پايان سال 1387 ، تعداد كل صندوق هاي صدقات در سراسر كشور برابر با 5.812.067 عدد گزارش شده كه اين تعداد تا پايان سال 89 به عدد 7.000.000 رسيده است. حالا باز يه حساب سر انگشتي ديگه :
فرض كنيد هر روز 50 نفر مبلغ 200 تومان (بطور متوسط ، ولي من توي عكس هايي كه گذاشته بودن از سكه ديدم تا تراول 50.000 توماني) به هر صندوق بياندازند ، حسابش ميشه :
70.000.000.000 = 7.000.000 * 200 * 50
بله … رقم هفتاد ميليارد تومان براي يك روز كه اگه در 365 روز سال ضرب بشه ، ميشه 25.550.000.000.000 (بيست و پنج تريليون و پانصدو پنجاه ميليارد) تومان معادل 25.550.000.000 (بيست و پنج ميلياردو پاصدو پنجاه ميليون) دلار (دلاري 1000 تومان) رقم درآمد كميته امداد امام از صدقات مردم ميباشد كه مردم هم با كمال ميل اين پول رو به جيب حضرات ميريزند !!!!
خوب پس اين درآمد كلان كجا ميرود ؟؟؟؟؟؟
تمامي … اين صندوق ها پيمانكاري دارند !!! يعني براي آنها مناقصه برگزار مي شود و برنده مي بايد ماهيانه مبلغي بابت كرايه به نهاد مذكور بدهد كه من حتي آمار 900.000.000 (نهصد ميليون) تومان در ماه را نيز براي استان تهران سراغ دارم. اين پيمانكاري هم فقط به …و مخلصان اعطا ميشود و فقط عده محدودي بخت شركت در اين مناقصه را دارند.
با اين حال ميبينيد كه فقر ، فحشا ، بيكاري ، دزدي ، نا امني ، بي خانماني و بدبختي در اقصي نقاط ايران بيداد ميكند !!! راه دور نرويد ، كافيست به اطراف خودتان نگاه كنيد !!!!
با اين حال مي بينيد كه كميته امداد در كشورهاي خارجي (كه خونشان رنگين تر از هم ميهنان خودمان است) مثل كومور ، لبنان ، فلسطين ، سوريه ، جمهوری آذربایجان،اندونزي و … براي بي خانمان ها خانه مي سازد ، براي زوج هاي جوان جهيزيه و جشن تدارك ميبيند ، در ونزوئلا جاده و بزرگراه مي سازد و . . . ولي هنوز بم ويران است ، مردم سيستان و بلوچستان در فقر غوطه ورند ، خوزستان زر خيز آب خوردن ندارد ، روستا ها بسيار محروم و بي امكانات هستند و . . . آدم ديگه چي ميتونه بگه !!!!
تازه بدونيد كه جديداً در دستگاههاي خودپرداز ATM نيز امكان پرداخت صدقه قرار داده شده. قرار است تعداد 200 عدد صندوق صدقات ديجيتال نيز بطور آزمايشي در سراسر كشور قرار گيرد !!!!
پس لطفاً ، لطفاً ، لطفاً ، ديگه پول تو صندوق صدقات نياندازيد
صدقه براي رسيدن به دست مستحقه ، به كساني كه ميدونيد مستحق كمك هستند كمك كنيد ، به يك انسان ، يك هم شهري ، يك هم وطن !!!

اگر این مطلب را خواندید به اختلاسی که در ایران در جریان است فکر کنید کشوری که روی نفت خوابیده مردمانش چگونه زندگی میکنند این عکس یک گوشه کوچکی از این فلاکت را نشان می دهد 
 

۱۳۹۰ مهر ۱۳, چهارشنبه

صبح امروز، چهارشنبه؛ بازداشت سه روزنامه نگار دیگر

صبح امروز چهار شنبه سیزدهم مهرماه، محمد حیدری، مهدی افشار نیک و علی اکرمی روزنامه نگار و از فعالان مطبوعاتی و سیاسی توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت شدند.
بنا بر گزارش ها، ماموران امنیتی صبح امروز چهارشنبه، با مراجعه به منازل مهدی افشار نیک و علی اکرمی دو تن از روزنامه نگار و فعال سیاسی، پس از تفتیش منزل و ضبط برخی از لوازم شخصی این دو روزنامه نگار اقدام به بازداشت ایشان کردند.
مهدی افشار نیک روزنامه نگار حوزه انرژی و از همکاران روزنامه اعتماد، و علی اکرمی نیز همکار برخی روزنامه های اصلاح طلب و از اعضای نهضت آزادی می باشد. آقای اکرمی پیش از این و در سال 82 نیز بازداشت و قریب یک ماه را در بازداشت بسر برده بود.
همزمان صبح امروز در اقدامی مشابه، محمد حیدری روزنامه نگار و فعال ملی مذهبی نیز توسط ماموران امنیتی بازداشت شد.
آقای حیدری سابقه فعالیت در نشریاتی همچون خرداد، فتح، یاس نو، وقایع اتفاقیه، نوروز و شرق را در کارنامه خود دارد.
طی یک ماه گذشته نیز تعداد دیگری از فعالان مطبوعاتی از جمله حمید موذنی، علی دینی ترکمانی، امیر مهدی علامه‌زاده، هادی احمدی، مهرداد سرجویی و همچنین ابراهیم رشیدی توسط ماموران امنیتی بازداشت شده اند.

بیانیه فعالان فرهنگی و اجتماعی آذربایجان و حامیان آن در اعتراض به دستگیری فرانک فرید

653 تن از فعالان فرهنگی و اجتماعی آذربایجان و حامیان، به همراه فعالان زنان طی بیانیه ای ضمن محکوم کردن دستگیری و ضرب و شتم فرانک فرید نویسنده، مترجم و عضو کمپین یک میلیون امضا، خواستار آزادی بدون قید و شرط وی شدند.
«فرانک فرید شاعر، مترجم و نویسنده مدافع حقوق زن در ۱۲ شهریورماه ۱۳۹۰ در تبریز در حالی دستگیر شد که اعتراض ‌های مدنی مردم آذربایجان به سیاست های غیرکارشناسانه ی دولت که منجر به خشک شدن دریاچهی ارومیه شده است، با سرکوب شدید مواجه شد.
وی پیش از آنکه از فعالین جنبش زنان آذربایجان باشد، سخنوری است که منویات درونیاش را با کلامی آهنگین بیان میکند و شاعری نام میگیرد که همچون ایپک (ابریشم- تخلص فرانک) روحیهای لطیف و بس گرانمایه دارد.
فرانک فرید نویسندهای است که دردها و محرومیتهای فرهنگی و اجتماعی زنان آذربایجان را با قلمش و گاه با کلام شیوایش به گوش همگان میرسانید و حال چه توجیهی وجود دارد برای دستگیری زنی که هر آنچه نوشته و گفته با مجوز رسمی منتشر شده است.
طی سی سالی که فرانک در عرصههای مختلف اجتماعی- فرهنگی حضور داشته، هیچگاه در دام تندرویهای کاذب اسیر نشده که این مسئله برمیگردد به روحیهی فرهنگدوست وی و همین علاقه‌مندی به مقولات فرهنگی بالاخص فرهنگ آذربایجان و تلاش در جهت اشاعهی آن، باعث شده که او شخصیتی بسیار محترم در بین همهی فعالین آذربایجانی اعم از اجتماعی، فرهنگی و سیاسی باشد.
اما اینک وی پس از سه دهه فعالیت مستمر اجتماعی – فرهنگی با ضرب و شتم دستگیر شده و در بازداشتگاه اطلاعات نیز از عادیترین حقوق یک زندانی محروم میشود.
با توجه به همزمانی دستگیری وی با اعتراضات مردم آذربایجان که توام با دستگیری گستردهی فعالین مدنی آذربایجان بوده، بیم آن می‌رود که فضای مشوش کنونی مانع هرگونه برخورد عادلانه با این زن فرهیخته شود.
با عنایت به موارد مذکور ما امضاءکنندگان زیر، ضمن محکوم کردن دستگیری و ضرب و شتم فرانک فرید، خواستار آزادی بدون قید و شرط ایشان هستیم».

اصرار بر اعدام يک زندانی سیاسی از سوی قاضی دادگاه انقلاب

در پی نقض حکم اعدام جواد لاری از بازداشت‌شدگان زمستان ۱۳۸۸ از سوی ديوان عالی کشور، شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران با اصرار به رأی گذشته خود خواهان اعدام اين زندانی سياسی است.
به گزارش راديو زمانه، اين در حالی است که ديوان عالی کشور در پی اعلام نقض حکم قاضی ابوالقاسم صلواتی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب در اقدامی بی‌سابقه و خلاف رويه خود، پرونده را بار ديگر به همان شعبه صادرکننده رأی بدوی، فرستاده بود.
جواد لاری متهم به اقدام عليه امنيت از طريق همکاری با سازمان مجاهدين خلق ۲۵ ماه پيش بازداشت و به مدت هشت ماه بلاتکليف بود، که سرانجام در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به اتهام محارب به اعدام محکوم شد.
لاری از بازداشت‌شدگان زمستان ۱۳۸۸ است و بهانه دستگيری وی سفر به اردوگاه اشرف مجاهدين در عراق بود که پيش از برگزاری انتخابات دهمين دوره رياست جمهوری در خردادماه ۱۳۸۸ صورت گرفته بود.
جواد لاری در سال ۱۳۶۰ نيز به اتهام گرايش به سازمان مجاهدين خلق سه سال را در زندان سپری کرد.
تائيد حکم اعدام و صدور دوباره اين حکم برای اين زندانی سياسی در حالی صورت گرفت که منيژه محمدی، وکيل وی پس از نقض حکم از سوی ديوان عالی کشور اعلام کرده بود امکان صدور مجدد حکم اعدام برای موکلش منتفی است.
پس از نقض رأی و در پی وقايع اعتراضی نسبت به مرگ مشکوک هدی صابر و به‌دنبال آن اعتصاب غذا و صدور شهادت‌نامه جمعی زندانيان سياسی اوين؛ جواد لاری از سوی کارشناس وزارت اطلاعات تحت بازجويی و فشار شديد قرار گرفت تا دست‌اندرکاران سازماندهی اين اعتراض را معرفی کند. اين همکاری شرط آزادی فوری اين زندانی اعلام شده بود.
همچنين خانواده اين زندانی نيز از سوی مأموران زير فشار قرار گرفت تا با نفوذ در ميان خانواده زندانيان سياسی ضمن کسب اطلاعات از آنان، روابط آن‌ها را گزارش دهند. موضوعی که از سوی اين خانواده رد شد.
لزوم همکاری اطلاعاتی و امنيتی اين زندانی در آخرين احضار لاری به دادگاه از سوی قاضی صلواتی مورد تأکيد قرار گرفت. به‌گونه‌ای که فشارها و تهديدهای قاضی موجب شد حال دختر اين زندانی به‌هم بخورد.
اين فشارها از سوی دستگاه امنيتی و قاضی صلواتی موجب افسردگی و ناراحتی شديد خانواده اين زندانی سياسی شده است.
پرهيز جواد لاری از همکاری اطلاعاتی با مأموران وزارت اطلاعات فشارهای غير قانونی بسياری را به خانواده وی وارد کرده است.
تائيد حکم اعدام اين زندانی سياسی در حالی به خانواده جواد لاری اعلام شده که هنوز دلايل و استنادات حکم غيرقانونی به وی ابلاغ نشده است.
جواد لاری يکی از زندانيان باروحيه بند ۳۵۰ است که در بسياری از فعاليت‌های گروهی و اجتماعی بند حضوری جدی دارد.

۱۳۹۰ مهر ۱۲, سه‌شنبه

دو سال حبس برای شعله سعدی به اتهام توهین به رهبری

قاسم شعله سعدی استاد روابط بین الملل دانشكده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران و نماینده پیشین مجلس به اتهام توهین به رهبری در شعبه 28 دادگاه انقلاب به قضاوت قاضی مقیسه به دو سال زندان محکوم شد.
به گزارش تارنمای جرس، این محکومیت علاوه بر دو محکومیت پیشین ایشان در این دادگاه است. دکتر شعله سعدی قبلا به یک سال و نیم حبس بابت نامه سرگشاده ای که چند سال پیش به سیدعلی خامنه ای نوشته بود و همچنین به یک سال حبس و ممنوعیت از تدریس و وکالت بابت مصاحبه ها و تحلیل ها در رسانه ها محکوم شده بود.
محکومیت جدید وی بر اساس مصاحبه هایی است که پیش از این برای آن محاکمه شده بود.
دکتر شعله سعدی از نظر سلامت جسمی در وضعیت بسیار بدی در زندان اوین به سر می برد . وی بر اثر شکنجه دچار ضایعه حاد نخاعی شده و احتیاج فوری به عمل جراحی دارد ولی مسئولین جمهوری اسلامی تا کنون با مداوای وی موافقت نکرده اند.
در همین زمینه همسر دکتر شعله سعدی گفت: «آقای شعله سعدی روز شنبه بیست و ششم شهریور ماه از زندان اوین به دادگاه انقلاب بردند. متاسفانه در حالیکه آقای شعله سعدی در حال گذراندن حکمش است، یک پرونده سومی برای ایشان بازکردند که در شعبه 28 به آن رسیدگی می شود. سه ساعت محاکمه ایشان طول کشید که یکی از اتهاماتشان توهین به رهبری ذکر شده که در دو پرونده قبلی هم به همین اتهام مجازات شده است و الان هم دارد حبسش را می کشد. در خصوص این پرونده بازپرس قبلا قول داده بود که اگر مفاد این پرونده با پرونده شعبه 15 یکی باشد منع پیگرد صادر خواهد شد. بازپرس هم بعد از بررسی به این نتیجه رسیده بود که اتهامات مطرح شده در دو پرونده یکی است و مجازات قبلا داده شده است. اما دادستان قبول نکرد و پرونده را از بازپرسی به دادیاری داد و در آنجا قرار مجرمیت صادر کرد و پرونده را به دادگاه انقلاب فرستاد که الان در حال رسیدگی است. در حقیقت تمام این پرونده ها یکی است و مجازات ها داده شده است و آقای شعله سعدی دارد حبسش را در زندان اوین می گذراند اما باز به همان عنوان مجازات "مجدد" می دهند».

۱۳۹۰ مهر ۱۱, دوشنبه

حرکت ملی آزربایجان

در چارچوبهای تنگ ناسیونالیسم قرن 19 نباید ماند و از بحث های فرسایشی استقلالی- فدرالی باید پرهیزید
بهترین استراتژی و مقبولترین تاکتیک گفتمان حق تعیین سرنوشت است

حرکت ملی آزربایجان و نسل جدید تحصیل کرده در آزربایجان نه تحمل افسانه های پان فارسیستی-ایرانی را دارد،نه اجازه تحمیل اراده نامشروع قوم فارس و زبان ناکارامد فارسی برای زندگی مدرن را میدهد و نه ایده های تورانیستی وهم آمیز را میپذیرد!

ما به دنبال دفاع از موجودیت ملتمان و هویت و زبانش و منافعش برای بینان نهادن سیستمی هستیم که توانایی نقد سنتها و باورهای ویرانگر در آزربایجان را داشته باشد
به سوی ارزشهای جهانی حرکت کند

و ارزشهای زیبای ملی آزربایجانی را از چنبره توتالیتاریزم فارسی-ایرانی و ینبادگرایانه مذهبی نجات دهد
با تکیه بر مفاهیمی که در فرهنگ آزربایجانی ریشه دارد ملت آزربایجان را حیاتی دوباره بخشد
تورکان جوان
قدرت تاریخی مان را به ما برمیگرداند تا بتوانیم منابع مادی معنویمان را در خدمت سعادت ملتمان به کار گیریم
برای موفق شدن جنبش باید المانهای مدرن و ارزشهای جهانشمول مورد تاکید قرار گیرند
جهان در مقابل حرکتی مدنی و شعارهایی چون تورک دیلینده مدرسه
و گلین گداخ آعلیاق اورمو گولون دولدوراق چاره ای جر احترام و تکریم ندارد

جمله فعال آزربایجانی مرحوم ابراهیم جعفرزاده در این مرحله از حرکت ملی بسیار کارساز است
باید به حرکت های کنشی روی آوریم
همدیگر را تحمل کنیم




 این نظر شخصی نویسنده باشد و هیچ ارتباطی با این وبلاگ ندارد.
 نویسنده :ستارخان

در ماه سپتامبر دست کم 62 نفر در ایران اعدام شدند

با حلق‌آویز 7زندانی در روزهای اخیر در زندانهای شهرکرد، زابل، قم و خورین ورامین، شمار اعدام شدگان در ماه سپتامبر به ۶۲تن می‌رسد. ۲۳تن از زندانیان در روز ۲۷شهریور (۲۲نفر در زندانهای گوهردشت و اوین و 1زندانی در قزوین) اعدام شدند. با اعدام مخفیانه دست‌کم ۳۸زندانی دیگر که رژیم از اطلاع‌رسانی در مورد آنها خودداری کرده، شمار اعدامها در این ماه به ۱۰۰تن بالغ می‌شود. در میان اعدام شدگان یک نوجوان ۱۷ساله و 2جوان ۱۹و ۲۰ساله بودند که به هنگام ارتکاب جرم زیر ۱۸سال داشتند.
برپا کردن تخت شکنجه در خیابانهای طبس و شهرهای جنوبی کشور و شلاق زدن زندانیان به اتهام سرقت و صدور حکم شقاوت‌بار کورکردن چشم برای یک جوان، دستگیریهای جمعی، ترور مخالفان، سرکوب زنان زیر عنوان طرح آخوندساخته «عفاف»، حمله به خانه‌های مردم به بهانه جمع‌آوری تجهیزات ماهواره‌یی و... از دیگر اقدامهای سرکوبگرانه رژیم در این روزها است.
توسل رژیم آخوندی به این بربریت افسارگسیخته، نشان ناکامی آن در مهار بحرانی است که سراپای این نظام منحوس را فراگرفته و وحشتش را از انفجار خشم عمومی هر چه بیشتر کرده است.
مقاومت ایران با تأکید بر این‌که سکوت و بی‌عملی جامعه جهانی، این رژیم را در استمرار و تشدید جنایتهایش تشویق کرده است، دبیرکل، شورای امنیت، کمیسر عالی حقوق‌بشر و دیگر ارگانهای ملل ‌متحد و همه مجامع مدافع حقوق‌بشر را به محکوم کردن اعدامهای جنایتکارانه در ایران فرا می‌خواند و خواستار اقدامهای فوری جهت توقف روند فزاینده اعدام زندانیان است. تنها راه مقابله با این رژیم وحشی اتخاذ یک سیاست قاطع بین‌المللی و طرد آن از جامعه بین‌المللی است.

ايران رتبه ي 125 در ميان بهترين كشورهاي جهان براي زنان را داراست


در یک رتبه‌بندی برای تعیین بهترین و بدترین کشورهای جهان برای زنان، ایران در میان 165 کشور جهان رتبه‌ی 125 را کسب کرده است.
این بررسی که توسط هفته‌نامه‌ی نیوز ویک انجام شده است، برمبنای فاکتورهایی همانند رعایت عدالت و حقوق قانونی زنان همچون حفاظت از آنان در برابر خشونت‌ها، وضعیت سلامت، سطح تحصیلات، وضعیت اشتغال شامل دستمزد زنان و سیاست شامل تعداد زنان شاغل در پست‌های دولتی، مبنا قرار گرفته‌اند.
بنابر گزارش وب‌سایت پارسینه کشور ایسلند، سوئد و کانادا رتبه‌های اول تا سوم را بعنوان بهترین کشورها برای زنان کسب کرده‌اند.
در میان کشورهای خاورمیانه کویت با قرار گرفتن در رتبه‌ی 101 و امارات متحده‌ی عربی با رتبه‌ی 109، به ترتیب رتبه‌های اول و دوم را به دست آورده‌اند.
در این رتبه‌بندی کشورهای چاد، افغانستان، یمن، جمهوری دمکراتیک کنگو، مالی، جزایر سولومون، نیجر، پاکستان، اتیوپی و سودان به ترتیب بدترین کشورها را برای زنان تشکیل می‌دهند.
زنان چاد در قاره‌ی آفریقا از بسیاری حقوق بدیهی خود به دلیل زن بودنشان محرومند و بسیاری از آنها در سنین 11 و 12 سالگی شوهر داده می‌شوند.
بنابر گزارش پارسینه به نقل از نیوزویک، حدود 90 درصد از زنان افغان بی‌سوادند و 85 درصد از زایمان‌های زنان در فقدان امکانات پزشکی و بهداشتی صورت می‌گیرد.
منبع: تغيير براي برابري

۱۳۹۰ مهر ۱۰, یکشنبه

گزارشی از تجمع در آنکارا در حمایت از تظاهرات اعتراضی در مورد وضعیت دریاچه اورمیه


حضور رسانه های ترکیه
عده ای از ایرانیان مقیم ترکیه در کنار شهروندان ترک در واکنش به ادامه اعتراضات گسترده در ایران در خصوص وضعیت دریاچه اورمیه در روز جمعه در آنکارا پایخت ترکیه دست به تجمع زدند.

این تجمع که با حضور قابل توجه شهروندان ترکیه روبرو بود در پارک قو و در ساعت 12 ظهر آغاز شد و تا ساعت 2.30 به طول انجامید. علت طولانی بودن این تجمع درگیری پلیس ترکیه با افراد حاضر بود چرا که پلیس ترکیه از تجمع این افراد در جلوی سفارت ایران به دلیل ممانعت از شکل گیری درگیری جلوگیری کرد و تجمع کنندگان نیز به این اقدام پلیس اعتراض کردند.

درگیری لفظی با پلیس
 تجمع کنندگان بعد از پایان یافتن درگیری پلیس، با شعارهای  تند خواستار رسیدگی به مرگ مشکوک ابراهیم جعفر زاده فعال مدنی آذربایجانی شدند که در یک حادثه مشکوک رانندگی کشته شد. در این تجمع از اعضای خانواده ابراهیم جعفرزاده نیز شرکت داشتند.

مراسم تشییع جنازه مرحوم ابراهیم جعفرزاده و خانواده اش در خوی  که به حالت عادی در حال اجرا بود و اکثر فعالان مدنی نیز از سرتاسر آذربایجان در این مراسم شرکت کرده بودند توسط نیروهای امنیتی که بیشتر لباس شخصی بودند به خشونت کشیده شد و نیروهای امنیتی شرکت کنندگان در این مراسم دفن را به طرز وحشیانه مورد ضرب شتم قرار دادند و نزدیک به یکصد نفر را بازداشت کردند. بر اساس گزارشهای دریافتی تمامی بازداشت شدگان به هنگ مرزی شهر خوی انتقال داده شده و مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
      

 هم زمان با این راهپیمایی در شهرهای اورمیه و تبریز نیز تظاهراتی شکل گرفت که آخرین اخبار از جو شدید امنیتی در این دو شهر حکایت دارد. 
 
در جریان تجمع در آنکارا رسانه های ترک زبان نیز حضور داشتند و گزارش هایی تهیه کردند. در پایان با اهداء یک دسته گل که با رنگ سیاه آمیخته شده بود ، تجمع کنندگاناحساسات خود را نسبت به کشته شدن ابراهیم جعفر زاده فعال مدنی در آذربایجان اظهار کردند.
سخنرانی "پاشا"
جلوگیری  پلیس برای ازدحام در مقابل سفارت 
مقامات مهم پلیس امنیت  ترکیه در خیاان منتهی به سفارت