کل نماهای صفحه

۱۳۹۲ مهر ۱۴, یکشنبه

بازگشت

بعد از مدتی طولانی دوباره خود را در کشوری بسیار دوردتر از سرزمین مادری یافتم و در پی این افکار غریب بر آن شدم، قلمم را بر دست گیرم و بنویسم که امروز دیروز نیست و من ديگر بزرگ شده ام.
امروز برگشته ام. با خاطراتی درد آور. با تجربیات شیرین اما فراموش نشدنی. امروز روز من، تو و ما است. امروز ما میتوانیم فردای را بسازیم که دیروز در فکراش هاج و واج مانده بودیم.  افکارمان را شسته اند، برده اند، شاید هم ما هنوز در توهمات دزدیده نشدنشان هستیم.

من مینویسم، چون بخشی از چیزی که هستم و خواهم بود همین چرت و پرتهای است که خیلی از افراد به آن میخندند و من میگوییم این یک درد است که تو برایش می خندی.  درد خنده دارد است، برای کسی که درک درستی از زندگی ندارد.



تورنتو/ کانادا