کل نماهای صفحه

۱۳۹۰ مهر ۲۶, سه‌شنبه

يک روز معمولی از زندگی دختران ایرانی



از زماني که در اين سرزمين، دختران ايراني از پس پرده اندروني ها به لايه هاي مختلف جامعه آمدند تا موقعيت هاي اجتماعي را با مردان تقسيم کنند، سال هايي به درازاي بيش از يک قرن مي گذرد. در اين سال ها، حضور زنان در جامعه ايران چه در سال هاي قبل از انقلاب اسلامي و چه بعد از پيروزي انقلاب فراز و نشيب بسياري را پشت سرگذاشته است. اين در حالي است که پيشرفت هاي اجتماعي دنياي امروز نيز زنان و دختران را از پس پرده هاي انزوا و گوشه نشيني بيرون آورده است و امروزه شاهد هستيم که زنان و دختران ايراني در عرصه هاي علمي، اجتماعي،ورزشي و ديگر عرصه ها همچون مردان تلاش مي کنند و در برخي از مواقع حتي از مردان پيشي گرفته اند. اما با اين وجود، دختران ايراني هنوز در برخي از نقاط کشور در پيچ و خم تعصبات مردانه از تحصيل، پيشرفت و زندگي دلخواه خود عقب ماندند. از اين رو اختصاص يک روز خاص به " دختران " هر چند شايد گامي کوچک در جهت احياي حقوق از دست رفته زنان و دختران باشد ولي به هر حال فرصتي براي آن خواهد بود که فرياد بي صداي زنان و دختران  به گوش دست اندرکاران برسد . اما در اين ميان ارايه برخي از مسايل و مشکلات دنياي دختران در اين روز خالي از لطف نخواهد بود زيرا حداقل در روز ملي دختران بايد از دختران گفت و از آنان شنيد. ورزش دختران محدود است به زنگ ورزش مدارس و از سوي ديگر پارک و سينما هم در مدارس نبايد حرفش را بزنيم، با دوستان هم به سينما نرويم و پدر و مادر هم که حوصله اين کارها را ندارند. برخي از والدين بر اين باورند وقتي دختران بزرگ مي شوند فقط بايد تمام فکرشان خانه و مسايل مربوط به آن باشد و معني ندارد که دخترها به بهانه ورزش هر روز از خانه بيرون روند. مشکل اصلي دختران، ديدگاه جامعه نسبت به آنان است زيرا جامعه به دختران به چشم آدمي نگاه مي کند که هميشه بايد در سايه حمايت ديگران باشد، هميشه بايد حامي داشته باشد. در نگاه جامعه، دختران موجودات ضعيفي هستند که بايد هميشه حمايتشان کرد و هنوز جايگاه دختران در جامعه ما تعريف نشده است و به رغم تمام مشکلات هم اکنون آمار پذيرش دختران در دانشگاه هاي کشور بيش از پسران است و دختران ايراني با محدوديت ها کنار آمده اند اما هنوز نتوانسته اند جايگاه خود را در جامعه پيدا کنند.
هفت پرده از زندگي دختران
پرده اول: مرد پشت اتاق عمل قدم مي زند آن طرف تر پدر و مادر خودش و همسرش نشسته اند گاهي حرف مي زنند و گاهي دعا مي کنند پرستار از اتاق عمل بيرون مي آيد و نام همسرش را صدا مي زند همه دورش جمع مي شود پرستار مي گويد: "بچه دختر است حال او و مادرش هم خوب است" زمزمه "الهي شکر"در سالن انتظار مي پيچد پدر پيشاني پسرش را که تازه بابا شده مي بوسد و به او مي گويد "مبارک است دختر رحمت خداست."
 پرده دوم: دخترک اسباب بازي هايش را دورش ريخته و بازي مي کند، پسر کوچک يکي از اقوام در حاليکه زخمي شده وارد خانه مي شود مادرش به سمت او مي دود و مي گويد "ببين اين بچه را مثل آدم نشسته و بازي مي کند شد يک بار بروي کوچه و سالم برگردي؟"
 پرده سوم: با نظم و ترتيب وسايل مدرسه را در اتاقش چيده است و تکاليفش را انجام مي دهد هر جا که بالا يا پايين خط مي نويسد بلافاصله پاک مي کند، بعد از نوشتن مشق، کتاب هايش را باز مي کند و درس مي خواند، خاله اش آرام در اتاق را مي بندد و رو به خواهرش مي گويد: "خوش به حالت نمي داني از دست اين يک پسر بازيگوش که درس هم نمي خواند چه مي کشم" و به پسرش اشاره مي کند که در حال بازي با پلي استيشن دخترخاله اش است.
 پرده چهارم: کلاس هاي کنکور، شب هايي که مي خواستي بخوابي ولي کتاب ها و جزوه ها نمي گذاشتند، آرزوي پدر و مادر، افتخار براي خودت و بالاخره تمام شدن اضطراب شب قبل از کنکور با اطمينان قلبي که پدر و مادر به تو دادند، امروز در اينترنت است، مادر و پدر هم در کنارت ايستاده اند، نامت را تايپ مي کني و بعد از چند لحظه فرياد خوشحالي هر سه تان بلند مي شود.
  پرده پنجم: شيريني فارغ التحصيلي را با شام سر کار رفتنت يکي مي کني پدر بيشتر فاميل ها و دوستان و همکلاسي هايت را دعوت کرده است، به پدر و مادر نگاه مي کني، از خوشحالي آنها خوشحالي، نفس راحتي مي کشي که برايشان مايه غروري، در همان حال سنگيني نگاهي را روي خودت حس مي کني آرام برمي گردي و به او نگاه مي کني بلافاصله چشمهايش را پايين مي اندازد، طوري که نبيند لبخند مي زني و رد مي شوي.
 پرده ششم: زير چشمي به پدر نگاه مي کني، نمي داني خوشحال است يا ناراحت مادر هم همينطور، او که براي خواستگاريت آمده به تو اشاره مي کند که فکر مي کني چه شود؟ آرام طوري که کسي نبيند شانه هايت را بالا مي اندازي يعني نمي دانم. آنها که رفتند پدر روبرويت مي نشيند و مي پرسد: دخترجان دوستش داري؟ خجالت زده چيزي نمي گويي، پدر در مورد خودش و مادر مي گويد و باز مي پرسد: عزيزم دوستش داري؟ اين بار فقط مي گويي: فکر کنم پسر خوبي باشد اما هر چه شما و مادر بگوييد، و زير چشمي به پدر نگاه مي کني و مي خندي، پدر لبخند مي زند و مادر شيريني مي آورد.
 پرده هفتم:مرد پشت در اتاق عمل قدم مي زند پدر و مادر خودش و همسرش آن طرف تر نشسته اند، گاهي حرف مي زنند و گاهي هم دعا مي کنند، پرستار از اتاق عمل بيرون مي آيد و نام دختر را صدا مي زند، همه دورش جمع مي شوند، پرستار مي گويد: "بچه دختر است حال او و مادرش هم خوب است" زمزمه "الهي شکر" در سالن انتظار مي پيچد، پدر پيشاني دامادش را که تازه بابا شده مي بوسد و مي گويد:"مبارک است دختر رحمت خداست" و به دخترش فکر مي کند که حالا بهشت زير پاي اوست. گاهي فکر مي کنم چه خوش شانس بودم که در اين دوران متولد شدم حالا گذشته از اينکه زنده به گور نشدم اصلا طاقت بدخلقي هاي فاميل از اينکه دختر به دنيا آمدم را هم نداشتم، من در عصري متولد شدم که دخترها در درس خواندن، دانشگاه رفتن،انجام کارهاي مهم اجتماعي،اقتصادي و تازگي ها سياسي از پسرها جلو زده اند، من يک دخترم، پشت رايانه محل کارم نشسته ام و کارم يکي از مشاغل سخت دنياست، من يک دخترم و خيلي خوشحالم که در زماني متولد شده ام که روزم را جشن مي گيرند و در نهايت مي گويند بهشت زير پاي مادران است. مشکل دختران ايراني با نامگذاري يک روز حل شدني نيست.ولي با اين حال بايد اختصاص يک روز را به روز ملي دختران پاس داشت زيرا به هر صورت مجرايي براي ناگفته هاي دنياي دختران است. روز ملي دختران بهانه اي است براي يادآوري چالش هايي که دختران در سال هاي اخير با آن دست به گريبان هستند چنانچه حضور دختران در عرصه هاي اجتماعي، علمي و ورزشي از چالش هاي اساسي جامعه درسال هاي اخير بوده است. مسايل و مشکلات دختران نبايد به روز دختران و روز زن ختم شود بلکه بايد در همه سال و در همه مواقع به مشکلات دختران بها داد زيرا حل مشکل زنان حل مشکل دنياي آينده است. 




هیچ نظری موجود نیست: