میرسد اینک ز راه موسم تجدید عهد
یاران
دبستانیام! موسم بهار بیداری را با سرودی به استقبال بنشینیم یا در قفای
جفاهای رفته مرثیهخوان باشیم؟! مهر بی مهریست چونان باغ بی برگی که تیغ
ستم مثل همیشه باغ سبز آگاهی بیداران را نشانه رفته است با شیوههای متفاوت
و باز هم منسوخ. از هر کرانه تیری میآید: بحث تفکیک جنسیتی کلاسهای درسی
در دانشگاهها آغاز شده و در دانشگاههای علامه، امیرکبیر و یزد به
مرحلهی عمل رسیده است بحثی که یقیناً به علت عدم کارشناسانه بودنش باعث به
هم ریختگی سیستم آموزشی میشود، سیاستی که نه برای راحتی دانشجویان و نه
برای ارتقای کیفی آموزشی، بلکه در ادامهی افکار پوسیدهی قرون وسطایی شکل
گرفته است و یا سهمیه بندی جنسیتی که امسال هم ادامه داشت. عدالتی زن
ستیزانه!! و مسئله جنجال برانگیز حذف رشتههای علوم انسانی آنهم در
دانشگاههایی که این رشتهها به عنوان قطب شناخته میشوند. غرب ستیزی! آن
هم در مسائلی که مرز جغرافیایی ندارد. علوم انسانی! چگونه ممکن است
دانشآموختگانی را از آموختن نظریههای جهانی علمی محروم کرد؟!!
شنیدن
دلایل مسئولان نشان از شیوههای جدید برای خاموش کردن فریاد حقطلبی
دانشجویان، شیوهای جدید برای ایجاد سد در برابر آگاهی است. که با حذف
رشتههای مخصوصی همچون روزنامه نگاری، علوم اجتماعی، حقوق و ... تحصیل در
این رشتهها به افرادی خاص تعلق میگیرد تا از این طریق عدهی بخصوصی را در
این رشتهها پرورش دهند، نوعی سرمایهگذاری برای آینده. مسئلهی دیگری که
البته در ادامهی سیاستهای گذشته در برخورد با دانشجویان است ستاره دار
کردن دانشجویان در گسترهی وسیعی تا جایی که پای این برخوردها به دانشگاه
آزاد هم رسیده است. صدها نفر از دانشجویان ممتاز با عقاید مختلف را به دلیل
"مخالفت با نظام" از ادامهی تحصیل محروم میکنند. فکر کردهاند امکاناتی
که نظام باید در اختیار شهروندان قرار بدهد میراث خدادادی است که نظام از
سر انساندوستی به دوستدارانش بخشد؟!! یا به واسطهی جایگاه ساختاری حکومت
به این حق نایل شدهاند. فراموش کردهاند صندوق بودجه از کجا پر میشود؟!!
این روحیه انحصارطلبی است که در صدد خودی و غیر خودی کردن دانشگاهها هستند
نوعی کودتای نرم فرهنگی که همیشه دغدغهی فکری مسئولان است. آقایان فکر
میکنند این توجیه دلیل خوبی است تا دانشجویان را از حق انسانی خویش محروم
کنند، حقی که هم در قانون اساسی کشور، هم در قانون حقوق شهروندی و هم در
منشور بینالمللی حقوق بشر به آن پرداخته شده است. برای دانشجویان این
سیاستهای خام و ناپخته آشناست اگر چه در پوششی جدید. در واقع سیاستهای
"دانشجو هراسی" حاکمان است، هراس از قشر آگاه و بیدار، هراس از عدالتطلبی و
آزادیخواهی قشری که طلایهدار جنبش مبارزه با استبداد و ظلم و جهل و
نادانیست. هر ابزاری استفاده بکنند علیه زندگی، همبستگی و اندیشه هیچ
اقدامی نمیتوانند بکنند که این سیاستها بیشتر ما را به خود باوری
میرساند، ایمان به تاثیرگذاری و تواناییمان که ستارهها را از شب هراسی
نیست. یاران دبستانیام! "خشم کوچه در مشت ماست" بر لبانمان سرودی روشن
صیقل میدهیم، ما با سرودی بر لب موسم بهار بیداری را به استقبال
مینشینیم. سرودی که به گفتهی افلاطون خارش بالهایمان را در بر دارد،
مسئولیت انسان بودن و خواست آزادیمان. سرودی که تجدید عهد و میثاقهایمان
را بلندتر از همیشه به گوش حاکمان میرساند. من هم، هم صدا با شما در اول
مهر از "مدرسهی عشق" تجدید میکنم عهد و میثاقم را. عهد ذلت ناپذیری، که
تا جان در بدن دارم وفادار باشم. وفادار به یارانی که ستارههای راهمان
گشتند و روشنی بخش دلهایمان، وفادار به آرمانهایمان، به اهدافمان، برای
آبادی ایران زمین. برای اینکه کودکان ایران شادی اول مهر را در دل حس کنند،
دوباره بوی کیف و کفش تازه، بوی کتابهای نو در خانههای سرد و تاریک،
گرمابخش باشد و صدای خندههای شادخوارانهی فرزندان این میهن ترانهی
زندگی.
شبنم مددزاده
مهر 90
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر