کل نماهای صفحه

۱۳۹۰ آذر ۱۸, جمعه

مطالعه ی جدید پیرامون عوامل خشک شدن دریاچه ی ارومیه

مطالعه ی جدیدی که اخیرا در مجله ی مدیریت منابع آب (Water Resources Management) منتشر شده است به بررسی عوامل موثر در کاهش مساحت دریاچه ی ارومیه پرداخته است. در این مطالعه که توسط پژوهشگران دانشگاه تبریز به انجام رسیده با استفاده از مدلسازی سیستم های پویا نشان داده شده است که کاهش ورودی آب به دریاچه به دلیل استفاده ی بیش از حد از آب های جاری و همچنین تغییرات اقلیمی حدود 65 درصد، ساخت سدها حدود 25 درصد و بارندگی بر سطح دریاچه تنها ده درصد در کاهش ارتفاع سطح آب موثر بوده است. 
نکته ای که کمی برای من مبهم بود این است که چرا محققان دو عامل استفاده ی بیش از حد از آب های جاری ورودی به دریاچه و تغییر اقلیم را به صورت یک مولفه در نظر گرفته اند. به هر حال اگر فرض کنیم که مثلا از آن 65 درصد، نیمی مربوط به عامل انسانی (یعنی بهره برداری بی رویه) و نیمی مربوط به عامل طبیعی (یعنی تغییر اقلیم*) است، در نهایت می شود گفت که در شرایط فعلی دریاچه بیش از پنجاه درصد عوامل انسانی موثر هستند.

* دقت کنید که تغییر اقلیم هم خودش پیامد فعالیت های انسانی است! 

 
 تصاویری که اینجا می بینید مربوط به پوشش برفی بخش هایی از شمال غرب ایران است که با توجه به موقعیت دریاچه ی ارومیه و حاشیه ی دریای خزر در سمت راست تصویر می توانید موقعیتش را شناسایی کنید. 
 اولین تصویر مربوط به همین امسال، در واقع همین دیروز، نهم آذر است. همانطور که می بینید بخش قابل توجهی از منطقه زیر پوشش برفی است.


پوشش برفی شمال غرب کشور - دریاچه ی ارومیه

برای اینکه دستتان بیاید که امسال تا اینجا چقدر برف باریده اول یک تصویر می گذارم از 15 اسفند سال گذشته. به نظرم با یک مقایسه ی ساده می شود گفت که میزان برف قابل مشاهده در منطقه در دهه ی اول آذر سال جاری از پایان سال قبل بیشتر یا حداقل برابر است! برای بزرگ شدن تصویر روی آن کلیک کنید.

پوشش برفی آذربایجان


سه تصویر بعدی به ترتیب مربوط به نهم یا دهم آذر سال های 89، 88 و 87 می باشد. همانطور که می بیینید شرایط به گونه ای است که انگار پوشش برفی در مجموع سه سال در اوایل آذماه به میزان سال جاری نبوده است. برای دیدن تصاویر با کیفیت بالاتر روی هر کدام کلیک کنید.
خیلی دوست دارم بدانم این تغییر قابل توجه در پوشش برفی حوضه ی آبخیز دریاچه چه پیامدهایی برای شرایط اکولوژیک آن خواهد داشت. آیا اصلا این برف در فصل گرما به دریاچه خواهد رسید؟ آیا ممکن است این پوشش برفی باعث بروز سیلاب در منطقه بشود؟ آیا ورود این حجم آب شیرین در صورت رسیدن به دریاچه، تغییراتی در ساختار شیمیایی آن ایجاد خواهد کرد؟ 
در نهایت، حرف ها که دریاچه را نجات نداد، آیا این برف ها قادر است لااقل از خشک شدن بیشتر دریاچه ممانعت کند؟ این هم از آن سوال هایی است که باید برای پاسخش منتظر ماند.

پوشش برفی شمال غرب کشور و دریاچه ی ارومیه

پوشش برفی شمال غرب کشور

در مطلب قبلی نشان دادم که بارش باران های اخیر در شرایط دریاچه بهبود ایجاد نکرده است و مساحت آن نسبت به سال گذشته کاهش هم داشته است. دلایل و مطالعات علمی مرتبط با این قضیه هم اینجا است. 
آخرین مطالب مرتبط با شرایط دریاچه را اینجا مطالعه کنید.

امروز روی وبلاگ انجمن ایرانی اقلیم شناسی می خواندم که میزان بارندگی در سال جاری بسیار بیشتر از مقداری است که توسط مدل های اقلیمی برای ایران پیش بینی شده است. حال نکته اینجا است که وقتی شرایط ترسالی قابل توجه که در دهه های گذشته بی سابقه بوده است نتوانسته مانع از روند خشک شدن دریاچه شود، اگر در سال های پیش رو با یک دوره ی خشکسالی کوتاه مدت مواجه شویم، آیا سرنوشتی جز مرگ برای دریاچه می توان تصور کرد؟



دریاچه ارومیه

دوستان خبرگزاری مهر لطف کرده و با الهام از دو مطلبی که اخیرا در مورد دریاچه ی ارومیه نوشته ام خبری را در بخش اجتماعی اشان مرتب کرده اند.  البته من در ایمیلی برایشان نوشتم که من کارشناس محیط زیست نیستم و خواستم که عنوان را تصحیح کنند اما تا کنون که این کار انجام نشده است.
این خبر در واقع اشاره دارد به این حقیقت که با وجود بارندگی های دو تا سه سال گذشته در حوزه آبخیز دریاچه، مساحت و عمق دریاچه همچنان در حال کاهش است. 
با اینکه شمال غرب کشور سال گذشته از بارندگی بیشتر از میانگین بلندمدت برخوردار بوده و در سال آبی جاری هم تا به اینجا روزهای خوبی را سپری کرده است، اما مقایسه ی شرایط دریاچه ی ارومیه با سال گذشته نشان دهنده ی کاهش مساحت دریاچه است. این موضوع در هر دو بخش شمالی و جنوبی دریاچه محسوس است هرچند در بخش جنوبی کاهش عمق و مساحت با وضوح بیشتری قابل مشاهده است. این امر در کنار مطالعات علمی متعدد نشان دهنده ی آن است که طبیعت نه تنها آنقدرها که می گویند در بروز بحران مقصر نیست که بعید است بتواند به تنهایی آن را رفع کند.


دریاچه ی ارومیه با وجود ترسالی در حال خشک شدن است



مدتی قبل با همکاری سه نفر از دوستان و استفاده از داده های مختلف پژوهشی انجام دادیم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که بارندگی تاثیر قابل توجهی در تغییرات ارتفاع سطح آب دریاچه ی ارومیه ندارد و تنها در صورت بارندگی خوب، میزان کاهش ارتفاع کمتر خواهد بود. به عبارت دیگر چه باران زیاد ببارد و چه کم، چه ترسالی باشد و چه خشکسالی، دریاچه ی ارومیه با از دست دادن آب مواجه خواهد بود. حالا اگر خوش شانش بودیم و باران آمد و ترسالی بود، دریاچه میزان کمتری پایین می رود و یا در بهترین حالت ثابت می ماند.
خب، برای نمونه شاید دیدن انیمیشن دو فِرمی زیر بد نباشد. در این کار دو تصویر می بینید. یکی دریاچه ی ارومیه در سال جاری، هجدهم آبان ماه 1390 و دیگری دریاچه در همان روز در سال 1389. برای اینکه دو تصویر را تشخیص بدهید دقت کنید که در تصویر سال 1390 پوشش برفی به وضوح دیده می شود که مربوط به بارش های روزهای اخیر است در حالی که در تصویر سال 89 هیچ پوشش برفی وجود ندارد.

دریاچه ی ارومیه 1389 1390


همانطور که می بینید بارندگی های اخیر گرچه به نسبت مثلا شهریور ماه ارتفاع سطح آب دریاچه را افزایش داده است اما در مقایسه با سال پیش از آن در همین موقع به هیچ وجه در بهبود شرایط دریاچه موثر نبوده است و با کمی دقت متوجه می شوید که حاشیه های دریاچه به نسبت سال گذشته پسروی داشته و ارتفاع سطح آب دریاچه کاهش یافته است.
فرض کنید یک کتری آب را روی یک منبع گرما، مثلا اجاق بگذاریم. فرض هم کنید که دمای آب سی درجه باشد. همه ی ما می دانیم که آب به تدریج گرم و مقدار کمی از آن بخار می شود تا آنکه به دمای صد درجه می رسد. بعد آب صد درجه با گرفتن آن چیزی که به آن "گرمای نهان تبخیر" می گفتیم تبدیل به بخار صد درجه و از دسترس ما خارج می شود. 
به یک نکته دقت کنید. اگر شما در لحظه ای که دمای آب سی، شصت، هشتاد یا حتی در نزدیکی صد درجه است اجاق را خاموش کنید، ممکن است بخش عمده ای از آب، مثلا هشتاد یا نود درصد آن در کتری باقی بماند. اما اگر چند دقیقه و یا حتی کمتر از آن صبر کنید که آب نود و هشت درجه با گرفتن کمی گرمای اضافه تبدیل به بخار شود به طور ناگهانی کتری خالی می شود. حالا شما اگر بخواهید آب بخار شده را به کتری بازگردانید، باید هزینه ی بسیار زیادی را متقبل شوید تا آن تغییر نهایی را خنثی کنید.
این ویژگی سیستم های پیچیده است. این نوع سیستم ها غالبا در مقابل تغییرات جزیی و تدریجی مقاوم هستند و خودشان را با آن تطبیق می دهند اما در بعضی نقاط به طور ناگهانی به یک سیستم دیگر تبدیل می شوند و وقتی هم که چنین شرایطی رخ می دهد بازگرداندن آنها به شرایط اولیه اگر غیرممکن نباشد بسیار دشوار است. 
حکایت سیستم های اکولوژیک هم از همین دست است. شما اگر در طی یک هفته به یک دریاچه حجم اندکی از یک ماده ی معدنی اضافه کنید ممکن است تغییر نامحسوسی در ترکیب گیاهان و آبزیانش رخ بدهد که اگر بعد افزودن ماده ی معدنی را متوقف کنید به تدریج اثراتش از بین برود، اما اگر به طور ناگهانی حجم بالایی از یک ماده را به دریاچه بریزید یا برای مدت طولانی مثلا چند سال به طور مستمر یک سیستم را دستکاری کنید، ممکن است تغییرات قابل توجهی در ساختار اکولوژیکش ایجاد شود.
جالب اینجا است که اثرات بسیاری از این تغییرات بلندمدت است. مثلا گفته می شود که اگر همین امروز انتشار دی اکسیدکربن روی زمین متوقف شود، روند افزایش دمای زمین برای ده ها سال ادامه خواهد داشت تا زمانی که چرخه ی کربن به تدریج بتواند به شرایط مساعدی باز گردد. یا وقتی جایی سدی ساخته می شود، تخریب سد ضرورتا همه چیز را به حالت اولیه باز نمی گرداند. مثلا تخریب سد ممکن است باعث ورود حجم بالایی از رسوبات به رودخانه شود و حتی مرگ ماهی ها را رقم بزند. بنابراین این امکان وجود دارد که رودخانه ای که سدش را تخریب کرده ایم هیچ گاه به شرایط رودخانه ی سالم اولیه باز نگردند.
این همه را گفتم برای چه؟ به تصویر زیر نگاه کنید که آخرین تصویر ماهواره ای بدون ابر دریاچه، مربوط به چهار روز پیش است.

دریاچه ی ارومیه آبان نود

به نظر می رسد نیمه ی جنوبی دریاچه به طور کامل تبدیل به یک صفحه ی نمکی شده است که تنها در بعضی بخش ها مرطوب تر از بعضی دیگر است.  صفحه ای که به نظر می رسد حالا نه دیگر یک دریاچه با تمام مشخصاتش، بلکه یک سیستم اکولوژیک دیگر است. سیستمی که به نظر من حتی اگر در منطقه یک دوره ی ترسالی ده ساله تجربه بشود به شرایط اولیه اش باز نمی گردد. 
آنچه در شرایط فعلی به شدت در مورد دریاچه نگرانم می کند، دو چیز است. نخست اینکه ممکن است دریاچه دیگر هیچگاه به شرایط اولیه اش باز نگردد که پیش از این در این مورد گفته بودم که دریاچه در شرایط فعلی در حال انتقال از یک نقطه ی تعادل به نقطه ی تعادل جدید است. دلیل عمده ی این حرفم این است که بر اساس آنچه که امروز در دست بررسی است شرایط دریاچه در طی پنج سال آینده بهبود نخواهد داشت و در بهترین حالت تثبیت خواهد شد. به گمانم در طی این دوره تعاملات میان متغیرهای منطقه، به ویژه نمک و خاک شرایطی را فراهم کند که بخش های قابل توجهی از دریاچه به یک اکوسیستم جدید تبدیل شوند.
دوم اینکه فراموش نکنید ما با یک تشت پلاستیکی آب مواجه نیستیم که برای پرشدنش کافی باشد سر یک شنلگ را داخلش بگذاریم و آب را روانه اش کنیم. دریاچه یک سیستم پیچیده است. مثلا گفته می شود که افزایش غلظت نمک به دلیل کاهش آب، خودش یک عامل حفظ کننده ی ارتفاع سطح آب است. یعنی وقتی آب دریاچه کم می شود، غلظت نمک بالا می رود و همین باعث می شود که سرعت تبخیر کاهش پیدا کند که در نتیجه سرعت خروج آب را کاهش می دهد. 
از طرف دیگر ممکن است به تدریج و با کاهش گستره ی آبی، دمای سطح خاک به دلیل کاهش انعکاس نور خورشید افزایش پیدا کند و همین امر باعث افزایش سرعت تبخیر شود. ممکن است یک سری عوامل هم جهت بشوند و خشک شدن را تسریع کنند و گروه دیگری از عوامل جلویش را بگیرند. چیزی که این میان نگرانم می کند یک تغییر ناگهانی است. 
تا اینجا دریاچه ی ارومیه به تدریج خشک شده است و صفحات نمک به تدریج ظاهر شده اند. به تدریج از تعداد حیوانات ساکن یا مهاجر دریاچه کاسته شده و کم کم غلظت نمک آب بالا رفته. اما  آیا همه چیز همینطور به صورت تدریجی پیش خواهد رفت؟ آیا بدترین خطر دریاچه وزش بادهای حامل ذرات ریزنمک است که باعث بیماری های تنفسی و نقص بینایی می شوند و محصولات کشاورزی را نابود می کنند یا خطر بزرگتری در کمین است؟
آیا چیزی هست که ما در آینده نگری هایمان ندیده ایم یا از قلم انداخته ایم؟
این پرسش بسیار نگرانم می کند.

  بانک داده و پژوهش دریاچه ی ارومیه

مدتی بود در این فکر بودم تا مجموعه ی مقالاتی را که در حوزه ی دریاچه ی ارومیه جمع آوری کرده ام جایی معرفی کنم تا سایر دوستان بتوانند از محتوای آن ها استفاده کنند. فایل های بسیاری از این مقاله ها را در اختیار دارم اما از شرایط انتشار و حقوق مالکیت آن ها مطمئن نیستم برای همین پس از کسب اطمینان به تدریج فایل ها را روی سایت قرار می دهم.
عناوین را به چهار گروه مقاله های فارسی، مقاله های انگلیسی، داده ها و نقشه ها و تصاویر تقسیم کرده ام.
* اگر مقاله یا منبع داده یا هر نوع مرجع مفید دیگری سراغ دارید که در این مجموعه ذکر نشده است لطفا در بخش کامنت ها معرفی اش کنید.
* این مطلب را به طور مستمر به روز خواهم کرد.
* اگر لینکی کار نمی کند یا جایی اطلاعات مقاله ای کامل نیست لطفا خبرم کنید.
* استفاده از مطالب، داده ها و تصاویر این بانک کاملا آزاد است. 
* برای دسترسی سریع به این پایگاه و سایر مطالب مرتبط با دریاچه می توانید از آدرس urmia.climatechange.ir استفاده کنید.

مقالات فارسی:
بررسی ویژگی های دریاچه در دوره های بلندمدت:
محمدی، ع.، ج. درویشی و ر. لک، 1389، بررسی تاریخچه رسوب‌گذاری هولوسن دریاچه ارومیه بر اساس مطالعه مغزه‌های رسوبی تهیه شده از جنوب غرب دریاچه، بیست و نهمین گردهمایی علوم زمین.
جبارلوی شبستری، ب.، 1380، بررسی نوسان‌های سطح دریاچه ارومیه در کواترنر، اولین همایش دریاچه ارومیه.

تغییرات ارتفاع سطح آب:
دلاور، م.، س. مرید و م. شفیعی‌فر، 1387، شبیه‌سازی، تحلیل حساسیت و عدم قطعیت تغییرات تراز آب دریاچه ارومیه نسبت به مولفه‌های بیلان آبی آن، مجله هیدرولیک، 3 (1)، 48-45:55.
جلیلی، ش.، س. مرید، ا. بناکار و ر. نامدار قنبری، 1390، ارزیابی تاثیر شاخص‌های اقلیمی NAO و SOI بر تغییرات تراز دریاچه ارومیه، کاربرد روش‌های آنالیز طیفی سری زمانی، نشریه آب و خاک، 25 (1)، 140:149.
حسنی، ب.، درویش، م.، فتح ا... زاده، ه.، مسیبی، م.، 1390، نقش تغييرات آب و هوايي و اقليمي در کاهش تراز سطح آب درياچه اروميه، همایش ملی تغییر اقلیم و تاثیر آن بر کشاورزی و محیط زیست، تبریز، ایران.
حجازی زاده، ز و نادر، پ.، 1386، مدل سازي بارش و پيش بيني آن با استفاده از مدل هاي SARIMA و پايش خشکسالي به کمک شاخص BMI و نمايه PDRI در حوضه آبريز درياچه اروميه، حقيقات جغرافيايي زمستان 22(4):97-124.
گزارش مطالعات هیدولیک و هیدرو دینامیک و بررسی های زیست محیطی دریاچه ی ارومیه - شرکت صنایع دریایی ایران (صدرا) - 1382
دكتر علي محمدخورشيددوست ، يوسف قويدل رحيمي ، راحله صنيعي ، طلعت يساري ، حميد نوري، تحليل نقش پديده ي NAO در نوسانات سالانه ي بارش حوضه ي آبريز درياچه اروميه، فصلنامه فضاي جغرافيايي، شماره 19، پاييز 1386  ص 63

سایر
- محمدعلي توفيقي ، مصطفي زين الديني ، علي اصغر گلشني، شبيه سازي دو بعدي هيدروديناميك درياچه اروميه براي تعيين الگوي جريان،  فصلنامه مهندسي دريا، شماره 4، تابستان 1385  ص 37
- محمدعلي توفيقي ، مصطفي زين الديني ، علي اصغر گلشني ، بررسي شكل گيري جريان لايه اي در درياچه اروميه به كمك مدل هيدروديناميك سه بعدي، فصلنامه فني و مهندسي مدرس، شماره 35، بهار 1388  ص 65
- شبيه سازي جريان ناشي از عوامل جوي و رواناب رودخانه در درياچه اروميه، مسعود ترابي آزاد ، افشين محسني آراسته ، طاهره حق روستا ، اسماعيل ناصريان  ، فصلنامه علوم و فناوري دريا، شماره 47، بهار و تابستان 1387  ص 42
- سياوش شايان ، مهدي جنتي، شناسايي نوسانات مرز پيراموني و ترسيم نقشه پراكنش مواد معلق درياچه اروميه با استفاده از تصاوير ماهواره اي سنجنده هاي (ETM, TM & LISSIII)، فصلنامه پژوهش هاي جغرافيايي، شماره 62، زمستان 1386  صص 25-39
- محمدابراهيم بني حبيب ، علي رحيمي خوب ، آذر عربي، تخمين ماكزيمم دماي روزانه هوا با استفاده از شبكه عصبي مصنوعي و تصاوير ماهواره اي نوا ( مطالعه موردي : حوزه آبريز درياچه اروميه)، فصلنامه علوم و تكنولوژي محيط زيست، شماره 34، پاييز 1386  ص 185
- مجيد زاهدي آغاج ـ يوسف قويدل رحيمي، تعيين آستانه خشكسالي و محاسبه ميزان بارش قابل اعتماد ايستگاههاي حوضه آبريز درياچه اروميه، فصلنامه پژوهش هاي جغرافيايي، شماره 59، بهار 1386  ص 21
- احمد فاتحي مرج، عليرضا برهاني داريان و محمد حسين مهديان، پیش بيني بارش فصلي با استفاده از پيوند از دور: مطالعه موردي حوزه آبريز درياچه اروميه، صلنامه علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي، شماره 37، پاييز 1385  ص 45
- نورالدين آيرملو ، احمد خاكي ترابي، مقايسه عوامل بيلان متوسط درازمدت درياچه اروميه با سالهاي آبي تر و خشك، دوفصلنامه تحقيقات منابع آب ايران، شماره 3، پاييز 1384  صص 78-80

تصویری برای به روز رسانی کتاب های جغرافیا


امروز داشتم فکر می کردم که اگر قرار باشه تصویر دریاچه ی ارومیه در کتاب های جغرافی به روز رسانی بشه باید چه چیزی رو جایگزینش کرد. ما همه به اون شکل و شمایل قدیمی دریاچه عادت کردیم اما به نظر می رسه که با توجه به تغییرات اخیر و خصوصا این حقیقت که بازگشت دریاچه به روزهای گذشته بعید به نظر می رسه، ضرورت داره یک نقشه ی جدید از دریاچه ارائه بشه.
تصویری که همه ی ما از دریاچه در ذهن داریم چیزی شبیه این تصویره. 

آذربایجان

امروز نشستم و آخرین تصاویر ماهواره ای دریاچه رو دانلود کردم و با توجه به داده های موجود تصویر زیر رو تهیه کردم. آنچه در تصویر با رنگ آبی پر رنگ نشون داده شده در واقع بخشی از دریاچه است که میشه گفت هنوز آب داره. به عبارتی هنوز خیسه. بخش آبی کمرنگ اون چیزی است که شما به طور متوسط توقع دارید در دریاچه ی ارومیه وجود داشته باشه. البته در سال های پر آبی دریاچه حتی بیشتر از این آب داشته که می تونید نمونه اش رو در تصویر بعدی ببینید.

مساحت آبی دریاچه ی ارومیه
دریاچه ی ارومیه 1377

به هر حال به دوستان متولی توصیه می کنم هر چه سریعتر نقشه های کتاب های جغرافی رو به روز رسانی کنند تا آنچه در دریاچه رخ داده به طور دقیق در نقشه ها منعکس بشه.

دریاچه ی تنهای ارومیه
خب ... دریاچه ی ارومیه باز هم فراموش شد. البته دریاچه حسب شرایط فصلی و بعد از تحمل گرمای تابستان و چشم انتظار بارش های پاییزی، در مهر ماه و اوایل آبان ماه خشک ترین روزهایش را می گذراند اما فعلا و از آن جا که ساختار اطلاع رسانی محیط زیست ایران ظرفیت پرداختن به بیش از یک موضوع را ندارد، برای موقت از ذهن ها پاک شده است. احتمالا با شروع بارش های پاییزی و زمستانی و افزایش ارتفاع سطح آب که هر سال از اواسط زمستان شروع می شود، دیگر کسی تا اواخر بهار سال آینده یادی از دریاچه نکند. در ماه های آینده احتمالا چند خبری هم حتی منتشر خواهد شد که ارتفاع سطح آب دریاچه یکی دو متری هم بالا آمده و ...
علی الحساب تصویر زیر رو داشته باشید که آخرین تصویر فضایی گرفته شده توسط فضانوردان از دریاچه است. تصویری که به وضوح شرایط بحرانی بخش جنوبی رو از منظر تشکیل مساحت های نمکی به نمایش می گذاره. تاریخ این تصویر مربوط به 2011 09 02 است.


دریاچه ی ارومیه

 Image Science and Analysis Laboratory, NASA-Johnson Space Center. "The Gateway to Astronaut Photography of Earth."
امروز و در این مطلب می خوام به نکته ای اشاره کنم که اخیرا به نظرم اومده. اینکه تغییرات در بخش های جنوبی دریاچه کمتر و در بخش شمالی افزایش پیدا کرده. برای اینکه منظورم رو بهتر نشون بدم باید نگاهی به تصویر زیر بندازید. اگر دقت کنید در تصویر زیر تفاوت سال بیست مهر ماه 2008 و 2010 نشون داده شده. همونطور که در تصویر مشخص هست بیشتر تغییرات در طی این دوره در بخش های جنوبی دریاچه به وقوع پیوسته گرچه در بخش های شمالی هم کاهش مساحت کامل محسوس بوده.

دریاچه ی ارومیه در طی یک دوره ی دو ساله

 حالا به تصویر زیر دقت کنید که مقایسه ی بیست مهر سال گذشته با امسال هست. 

دریاچه ارومیه بیست مهر 1389 و بیست مهر 1390

همونطور که می بینید خوشبختانه مساحت دریاچه نسبت به سال گذشته تغییر بسیار شدیدی نداشته که می تونه بخشی به علت ترسالی ها در منطقه باشه که گرچه دریاچه رو نجات نداده اما از بدتر شدن شرایط هم جلوگیری کرده. اما نکته ای که می خواستم بهش اشاره کنم تغییرات در بخش های شمالی دریاچه است که با کمی دقت قابل مشاهده است. اگر روی تصویر کلیک کنید می تونید واضح تر ببینید. به نظر می رسه با وجود توقف نسبی کاهش مساحت، در بعضی بخش های شمالی به ویژه در قسمتی که بریدگی رخ داده همچنان تغییرات محسوس بوده. شاید این ناهمگنی در تغییرات مساحت دریاچه در بخش های شمالی و جنوبی رو بشه تا حدی به میانگذر مرتبط کرد.
در نهایت تصویر آخر نشون میده که دریاچه در طی دوره 2008 تا 2011 در روز بیست مهر چه میزان افت مساحت داشته. بر اساس محاسبات من دریاچه در این مدت هزار کیلومتر مربع از پهنه ی آبی خودش رو از دست داده که در واقع معادل اون بخشی است که در تصویر زیر به رنگ آبی دیده میشه.


تغییرات سه ساله ی دریاچه ی ارومیه از 2008 تا 2011
    نوشته شده توسط:بهروز حسنی

16آذر در ترکیه

ایرانیان مقیم شهر آنکارا پایتخت ترکیه روز چهارشنبه، 7 دسامبر، مصادف با 16 آذر روز دانش‌جو، برای ‌دفاع از حقوق دانش‌جویان و بازتاب صدای جنبش دانش‌جویی ایران دور هم جمع شدند و با برپایی یک گرده‌همایی مسالمت‌آمیز به نقض حقوق دانشجویان توسط جمهوری اسلامی اعتراض کردند.
این تجمع راس ساعت دو بعدازظهر با فراخوان انجمن هم‌بستگی فعالان تبعیدی  در ترکیه در پارک «قو»ی آنکارا آغاز شد. تجمع‌کنندگان پلاکارهایی از دانش‌جویان زندانی و جان‌باختگان حوادث روز عاشورا سال 88 در دست داشته و به سر دادن شعار پرداختند.
برخی از خبرنگاران شبکه‌های ترک‌زبان و خبرنگاران ایرانی با تهیه عکس و گزارش سعی در پوشش هر چه بهتر این مراسم داشتند و خبرنگاران ترک نیز با برخی از شرکت‌کنندگان در مورد مسایل روز ایران و نقض حقوق بشر به مصاحبه پرداختند.
برگزارکنندگان این برنامه قصد داشتند آن را در برابر سفارت جمهوری اسلامی برگزار کنند که با عدم موافقت وزارت کشور ترکیه روبه‌رو شدند ولی پذیرفتند تا برای تجمع در پارک قو که کمی دورتر از سفارت واقع شده مجوز صادر کنند.
تعدادی از دانش‌جویان ایرانی‌ بنا به عنوان‌های مختلف از جمله نوع مذهب و فعالیت‌های سیاسی از حق تحصیل در دانش‌گاهای ایران ‌محروم و برخی از آن‌ها نیز هم‌اکنون در زندان به‌سر می‌برند.
برخی از شهروندان ترک نیز که در تجمع حضور داشتند و یا ره‌گذر بودند در مورد علت برگزاری این تجمع سوالاتی مطرح کردند و ایرانیانی که به زبان ترکی مسلط بودند پاسخ می‌دادند و آن‌ها را نسبت به وقایع ایران آگاه می‌ساختند.
عکس‌هایی نیز از «ضیا‌ نبوی، شبنم قلی‌زاده، مصطفی نیلی، مجید دوری، حامد یازرلو، میثاق یزاد، شبنم مددزاده، مهشید گلرو، حسین رونقی‌ملکی، بهاره هدایت، بهروز جاوید‌تهرانی، و جان‌باختگان ظهر عاشورا در دست معترضان بود.
در این مراسم بیانیه انجمن هم‌بستگی فعالان تبعیدی به زبان ترکی و فارسی قرائت شد که بیش‌تر مسئله فعالان دانش‌جویی را مد نظر داشت.
 متن این بیانیه به شرح زیر است.
به نام آزادی
بار دیگر ایران 16 آذر دیگری را زیر سایه‌ی سیاه جمهوری اسلامی سپری می‌کند. سایه سیاهی که هر روز شومی خود را بر سر شمار گسترده‌تری از مردان و زنان این دیار می‌گستراند. اینک در 68 امین سال‌گرد روز دانش‌جو، کشورمان در سکوت مهیبی فرو رفته است، اما کدام خردمند ایرانی است که این سکوت را نشان خاموشی بپندارد که آتشی از خشم زیر خاکستر کینه پنهان است.
 
در سالی که گذشت با فرو کش کردن مبارزات خیابانی ، جمهوری اسلامی سرکوب مبارزان و فعالان سیاسی، مدنی و کارگری را در دستور کار خود قرار داده است و دانش‌جویان در مرکز این سرکوب‌ها قرار گرفته‌اند، زیرا جمهوری اسلامی به درستی دریافته است که دانش‌گاه‌های ایران در نبود احزابی که نظرات و افکار مردم را نمایندگی کنند، به سنگر آزادی خواهی و برابری‌طلبی بدل گشته است.
از این روست که حکومت ایران هر سال با ترفند‌های گوناگون سعی در تخریب هر چه بیش‌تر این سنگر عظیم دارد، سنگری  که خشت‌های اولش را سه آذر اهورایی با نثار خون خود در راه مبارزه با استثمار امپریالیست و استبداد داخلی رقم زدند و امروز نیز بزرگ مردان و زنانی چون عبداله‌ محمد‌پور‌، بهاره هدایت، بهروز جاوید‌تهرانی، مجید توکلی و صد‌ها دانشجوی آزادی‌خواه دیگر این سنگر را مستحکم‌تر از پیش گردانده‌اند
اما اکنون، جنبش دانش‌جویی، بیم‌ناک از شرایط بحرانی و حساس پیش‌رو‌، بر این گمان است که اگر خواست‌های حداقلی مردم بر آورده نگردد وضعیتی وخیم در انتظار جامعه ایران چه در عرصه‌های اقتصادی و چه در عرصه‌های فرهنگی است که با وابستگی روز افزون کشور به بیگانگان هم‌راه خواهد بود. شماری از این خواست‌ها عبارت است از:
  1. آزادی زندانیان سیاسی از جمله دانش‌جویان‌، کارگران و روزنامه‌نگاران‌ معترض و نیز پایان حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی
  2.  آزادی تجمعات و هم‌چنین آزادی فعالیت سندیکاهای مستقل کارگری
  3.  رفع احکام انضباطی دانش‌جویان
  4. ایجاد فضای نقد در سطح جامعه و دانش‌گاه
  5.  آزادی مطبوعات و رسانه‌ها به عنوان رکن چهارم دموکراسی
  6. برگزاری رفراندوم و انتخابات آزاد تحت نظارت ارگان‌های سالم و بر آمده از مردم
در انتها جمهوری اسلامی باید بداند که اگر تنگ‌ترین راه و کوچک‌ترین روزنه‌ها را بر روی خورشید حقیقت ببندد و زنجیر‌های استبداد را بر تک تک ایرانیان بیفکند، بی‌گمان این دانش‌گاه خواهد بود که با پشتوانه‌ی خون شهیدانش و صبر اسیران در بندش و آگاهی مبارزانش بار دیگر آفتاب را بر فراز ایران عزیزمان خواهد گستراند.
پس تا آن روز‌- حتا در تاریک‌ترین و مرگ‌بارترین لحظه‌ها- برلبانمان زمزمه خواهیم کرد:  «دانشگاه زنده است.»

سیروس زارع‌زاده اردشیر/ ترکیه / رادیو کوچه

۱۳۹۰ آذر ۱۵, سه‌شنبه

شانزدهم آذری دیگر از راه رسید

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: جبهه متحد دانشجویی در تهران با انتشار بیانیه ای ۱۶ آذر ماه را به عنوان یادمان جنبش آزادی خواهانه دانشجویی ایران گرامی داشت. در این بیانیه ضمن انتقاد از ایجاد تنش و بحران در سیاست داخلی و خارجی به عنوان راهکار حکومت جمهوری اسلامی برای برون رفت از بن بست کنونی در سیاست داخلی و خارجی افزوده است : "از این روست که با اتخاذ تصمیمات ماجراجویانه و بی منطق در سیاست خارجی عزمی فراگیر و بی سابقه را در سطح جهانی در برخورد با حکومت جمهوری اسلامی رقم زده است . این عزم گاه تا آنجا پیش می رود که می تواند منافع ملی ایران را به خطر انداخته و همگان را در سرنوشت شوم حکومت جمهوری اسلامی شریک سازد .
به گزارش خبرگزاری جبهه متحد دانشجویی ، متن کامل بیانیه جبهه متحد دانشجویی به مناسبت ۱۶ آذر ماه به شرح زیر می باشد :
شانزدهم آذری دیگر از راه رسید . – جبهه متحد دانشجویی
16 آذر ماه، یادمان جنبش آزادی خواهانه دانشجویی بار دیگر فرا رسید . یادمان جنبشی اصیل، پویا و همراه همیشگی جنبش آزادی خواهانه ملت ایران که بازتاب خواست های به حق جامعه ایران بوده است .
امسال در حالی به استقبال 16 آذر ماه می رویم که حکومت جمهوری اسلامی تنها راه برون رفت از بن بست کنونی در سیاست داخلی و خارجی را ایجاد تنش و بحران در سیاست داخلی و خارجی می داند . از این روست که با اتخاذ تصمیمات ماجراجویانه و بی منطق در سیاست خارجی عزمی فراگیر و بی سابقه را در سطح جهانی در برخورد با حکومت جمهوری اسلامی رقم زده است . این عزم گاه تا آنجا پیش می رود که می تواند منافع ملی ایران را به خطر انداخته و همگان را در سرنوشت شوم حکومت جمهوری اسلامی شریک سازد .

در سیاست داخلی نیز هر گونه صدای اعتراض را به شدت سرکوب کرده و می کند و راه را بر هر گونه اصلاح سیاست های داخلی و خارجی خلاف منافع ملت ایران می بندد . جنبش آزادی خواهانه دانشجویی نیز در کنار دیگر جنبش های آزادی خواهانه ملت ایران از این سرکوب خونین بی نصیب نبوده ولی با وجود جو خفقان و سرکوب همچنان بر خواست های به حق خود پا فشاری می نماید .
در این بین و با توجه به در بند بودن رهبران جنبش اصیل دانشجویی، تشکل های دانشجویی جعلی و وابسته حکومت جمهوری اسلامی در نقش جنبش  دانشجویی ظاهر شده و به دنبال پیاده سازی سیاست های حکومت جمهوری اسلامی  در تمامی عرصه ها می باشند . بازیگران این جنبش جعلی گاه در نقش سرکوب گر صدای اعتراض مردم ظاهر می شوند، گاه به عنوان فداییان رهبر حکومت جمهوری اسلامی به پیشوازش می روند و گاه به نمایندگی از حکومت جمهوری اسلامی به سفارت دیگر کشورها هجوم می برند .
آنان که در پناه نیروهای اطلاعاتی – امنیتی از دیوار های سفارت خانه ها به عنوان بخشی از خاک دیگر کشور، بالا می روند و صحنه هایی را رقم می زنند که دور از فرهنگ غنی ایران و ایرانی می باشد، در حفیفت گماشتگان حکومت جمهوری اسلامی می باشند که با به بند کشیده شدن یاران جنبش اصیل دانشجویی خود را نماینده این جنبش معرفی نموده اند .
۱۶ آذر ماه امسال به واسطه تقارن با روزهای تاسوعا و عاشورا یادآور عاشورای خونین سال 1388 و شهدا و اسرای آن روز می باشد . جبهه متحد دانشجویی با گرامی داشت یاد و خاطره شهدا و اسرای عاشورای 1388 به ویژه حشمت اله طبرزدی، دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران از همراهان جنبش آزادی خواهانه دانشجویی ایران دعوت می نماید با حضور در تجمعات اعتراضی، 16 آذر ماه را به عنوان شروعی دیگر بر اعتراضات به حق ملت ایران گرامی دارند .
جبهه متحد دانشجویی
آذر ماه 1390 – تهران / ایران

بیانیه جمعی از دانشجویان کشور در آستانه روز دانشجو

در آستانه شانزدهم آذرماه، روز دانشجو جمعی از دانشجویان دانشگاه های کشور بیانیه ای منتشر کردند.
در بخشی از این بیانیه آمده است: «جنبش دانشجویی در شرایطی خود را آماده برگزاری مراسم روز دانشجو میکند که اقتدارگرایان انحصار طلب در ادامه دست و پا زدنهای بیهوده شان برای بقا خویش اقدام به حبس خورشید نموده اند تا انوار حقیقت پرده از ظلمت پلیدی ها و خیانت های آنها برندارد و زشتی وطن فروشی، دیکتاتوری و استبداد دینی در پس سیاست اسلام نمایی پنهان بماند».
این بیانیه همچنین با اشاره به اقدام اخیر عوامل وابسته به حاکمیت در یورش به سفارت انگلستان در تهران تحت عنوان دانشجویان معترض، آن را تکرار سناریوی غلط سال ۵۷، و با هدف تخریب وجهه مبارزاتی دانشجویان کشور ارزیابی کردند.
به نام آزادی؛ خون شهیدان ؛ اسرای دربند
بار دیگر فرارسیدن ماه آذر پایه های سست حکومت دیکتاتوری را به لرزه انداخته و ترس از گسترش آگاهی و تداوم مبارزات آزادیخواهانه دانشجویان خواب را از چشمهای مستبدان خودکامه ربوده است.
بیش از نیم قرن از مبارزات حق طلبانه جنبش دانشجویی ایران گذشت و فریادهای عدالت خواهی و استبداد ستیزی دانشجویان علیه وطن فروشان خائن به این خاک خاموش نگردید و جنبش دانشجویی در تمام این مدت همواره گلوی ملت بود برای ابراز خشم آزادگان این مرز و بوم در برابر خیانت و ظلم حاکمان مستبد.
اى خشم به جان تاخته! توفان شرر شو
اى بغض گل انداخته! فریاد خطر شو
نه سرکوب، نه دستگیری، نه شکنجه، نه ستاره دار شدن و محرومیت از حق تحصیل و نه هیچ سیاست ددمنشانه ای علیه این جنبش نتوانست آن را از حرکت باز دارد. پرچم آغشته به خون آن سه آذر اهورایی اینک اما آغشته به خون سهراب ها و نداها همچنان برافراشته مانده و تداوم حبس دانشجویان آزاده ایران، و از جمله بهروز جاوید تهرانی مهر جاوید ایران را بر این پرچم زده و از هر دانشجو یک مجید توکلی ساخته تا دانشگاه همچنان استوار سنگر مبارزاتی ملت ایران باقی بماند.
اى روى برافروخته! خود پرچم ره باش
اى مشت برافراخته! افراخته ترشو
آری، خون شهیدان دانشجو و سپری شدن ثانیه به ثانیه عمر آزادگان دربند این جنبش هزینه سنگینی است که بقا و تداوم این مبارزات تا رسیدن به سرمنزل مقصود و آزادی وطن عزیزمان از چنگال استبداد را تضمین میکند.
اى حافظ جانِ وطن! از خانه برون آى
از «خانه برون» چیست؟ که از خویش به در شو
اینک اما جنبش دانشجویی در شرایطی خود را آماده برگزاری مراسم روز دانشجو میکند که اقتدارگرایان انحصار طلب در ادامه دست و پا زدنهای بیهوده شان برای بقا خویش اقدام به حبس خورشید نموده اند تا انوار حقیقت پرده از ظلمت پلیدی ها و خیانت های آنها برندارد و زشتی وطن فروشی، دیکتاتوری و استبداد دینی در پس سیاست اسلام نمایی پنهان بماند.
گر شعله فرو ریزد، بشتاب و میندیش
ور تیغ فرو بارد، اى سینه! سپر شو
اقتدارگرایان بدانند که با حصر رهبران جنبش کوچکترین خللی در استواری گامهای مردم ایران در راه اعتلای وطن وارد نخواهد آمد.
مسپار وطن را به قضا و قدر اى دوست
خود بر سر آن، تن به قضا داده، قدر شو
حکومت ننگین زور و ریا اکنون بر سر خوان ثروت این ملت نشسته و سرخوش از نمایشهای ساختگی جعل محبوبیت و مقبولیت به تاراج آبرو و شرف این مرزو بوم همت گماشته است.
تا خود جگر روبهکان را بدرانى
چون شیر در این بیشه سراپاى، جگر شو
و از برکت نام مصدق ها و تاریخ پر افتخار مبارزات صد ساله ضد استبدادی این ملت و انقلاب مشروطه ها برای خود نقاب مشروعیت ساخته است.
خاک پدران است که دست دگران است
هان اى پسرم! خانه نگهدار پدر شو
حال در این برهه حساس تاریخی که سرمایه های ملت ایران توسط مفسدان و چپاولگران ذوب در ولایت به تاراج میرود و مجلس فرمایشی به دلیل وابستگی به شخص رهبری، ناتوان از انجام وظایف قانونی و برخورد قاطع با غارتگران و درمانده از پاسخگویی در برابر ملت است، بر طبل برگزاری انتخاباتی دیگر کوبیده می شود تا بار دیگر شعور این مردم فهیم و صبور بازیچه دست قدرت انحصار طلبان گردد.
دیوار مصیبتکده ى حوصله بشکن
شرم آیدم از این همه صبر تو، ظفر شو
امسال در آستانه روز دانشجو شاهد آن بودیم که رژیم استبدادی جمهوری اسلامی با همراهی جمعی از اراذل و اوباش و مزدوران پرورش یافته بیت رهبری و سپاه قدس، به نام مقدس دانشجو دست به تخریب وجهه مبارزاتی دانشجویان فرهیخته و آگاه ایران زمین زده و در جریان حمله به سفارت انگلیس، ضمن تکرار سناریوی غلط سال ۵۷ و تجاوز به حریم سفارت انگلستان که طبق قوانین بین المللی جزئی از خاک آن کشور محسوب میشود چوب حراج به هویت و فرهنگ ایرانی زد تا مقاصد شوم و پلید خود در ادامه سیاستهای جنجالی و جنگ طلبانه را پی بگیرد. غافل از آنکه برای همه ملت و جهانیان جنس این نوع توطئه ها شناخته شده است و ما دانشجویان سراسر کشور ضمن اعلام انزجار از مجریان این رفتار وحشیانه و محکومیت این عمل ننگین ابراز میداریم که حریم مقدس دانشگاه و دانشجو مبری از چنین اعمال شنیع منافی اخلاق است.
ایرانى آزاده! جهان چشم به راه است
ایران کهن در خطر افتاده، خبر شو
امروز میر ما حسین زمان است که پرچم آزادگی را برافراشته و شهادت علی اکبرش در عاشورای ۸۸ مهر خاموشی بر لبهای حق گوی این بزرگمرد ننشاند و یزیدیان ناآگاه را بر آن داشت تا سیره جدش علی ابن ابیطالب را بر وی تحمیل و وی را خانه نشین کنند. باشد که خاموش شود فریاد هل من ناصر ینصرنی حسین ابن علی که از اعماق تاریخ گذر کرده و اینک از حنجره فرزندش دوباره به گوش میرسید و آرامش را از حیات پست و حقیر دیکتاتور ربوده بود تا همچنان مصادره دین رسول خدا دست آویزی باشد برای بقای نظامی که هیچ نسبتی با اسلام رحمانی رسول گرامی ندارد. غافل از آنکه دانشجویان مبارز ایران به تأسی از رهبران در حصرشان در فردای عاشورای حسینی مصادف با روز دانشجو دگرباره فریاد یا حسین را چنان بر فضای سنگین خفقان زده ایران طنین انداز میکنند که لرزش پایه های سست کاخ یزیدی، قهقرای سقوط دیکتاتور دیگری را بر صحنه تاریخ حک کند.
فریاد به فریاد بیافزاى، که وقت است
در یک نفس تازه اثر هاست، اثر شو
مشتى خس و خارند، به یک شعله بسوزان
بر ظلمت این شام سیه فام، سحر شو
جمعی از دانشجویان دانشگاه سراسری شهرهای تبریز، تهران، علوم پزشکی تبریز، ساری، مشهد، اصفهان، شیراز، سنندج، ارومیه، زنجان، اردبیل و دانشگاه آزاد اراک

۱۳۹۰ آذر ۱۳, یکشنبه

نامه ی سرگشاده به آقای محمدجواد فاضل لنکرانی.



به نقل ازجنبش دانشجویی آذربایجان: جناب آقای فاضل لنکرانی اختیاراتی که خودسرانه برای خود تراشیده اید آنقدر شما را سرمست فقاهت کرده که چشمانتان را از دیدن جنایتی که مزدوری فریب خورده به فرمان پدرتان یا شما و مشارکت یا حداقل چشم پوشی و اغماض دول ایران و آذربایجان انجام داده است عاجز کرده است.
"می گویند اگر خلیفه آن قدرت دینی را ندارد ، قاضی یا مفتی یا شیخ الاسلام چه؟ می گویم اسلام به هیچ یک از اینها حق سلطه بر اعتقادات و بیان احکام نداده است ، هر قدرتی که دارند مدنی است و شریعت اسلامی آنرا تعیین کرده و هیچ یک نمی تواند مدعی حق سلطه بر ایمان یا خداپرستی کسی شود و یا مانع اندیشه ورزی کسی باشد." (محمد عبده ، الاسلام و النصرانیه ، الطبعه الثالثه ، القاهره ، 1922 ، ص 59)
اگر پیام اخیرتان* در تبریک و تایید به قتل رساندن اندیشمند آذربایجانی "رافق تقی" را ندیده بودم دلیل و انگیزه ای بر این مکتوب نداشتم چراکه مسبب این کار اگر پدر شما باشد که دیگر در این دنیا نیست و غیب گوی آن دنیایش نیستم ، اما مطمئنم که در تاریخ آذربایجان برای خودش جز بدنامی و تنفر نخرید. اگر مسبب ایران باشد که ما شانس گفتگو و دیالوگ با این دولت را نداریم اگرچه به ظاهر هنوز شهروند این دولتیم ، که اینان بدنبال رعیتهای مطیع و سربه زیر و مقلدند ، و این ما نیستیم. و چنانچه قصور و سبب در جمهوری آذربایجان باشد که ما حداقل دو مقاله در این خصوص نگاشته ایم و البته این به زبان مادری مان بوده و شما و پدرتان و همه ی آنهاییکه در بحران هویت ناشی از نژادپرستی و آسمیلاسیون دولتی گرفتارند از آن زبان چیزی نمی فهمند گرچه زبان مادری شان باشد.
پیام اخیرتان جای شکی برایم باقی نگذاشت که این القاب بلندبالایی که برای خود تراشیده اید فاقد پشتوانه ی علمی و عقلی و معنوی اند و تنها در سایه ی اعطای درجه ی اجتهاد از طرف پدرتان با حسی پدرانه و نگاهی موروثی و به انگیزه ی حفظ ثروت قابل توجهی است که از پدرتان برجای مانده است.
و پیام اخیرتان شما را در جایگاه مشارکت در ارتکاب جرم قرار داد و در مجازاتی که قاتل دارد به نحوی شریک کرد. اما از همه ی اینها که بگذریم ، نه تنها قاتل ، شما ، پدرتان و هیچ کس دیگری نتوانسته و نخواهد توانست مهدورالدم بودن مقتول را اثبات کند بلکه ما دلایل فراوان داریم بر محقون الدم بودن رافق تقی ، که گوشه ای از آن بیان می شود.
نخست خواهیم دید که ارتداد فاقد بنیانهای محکم و متقن در متون دینی اسلام است و تا حد زیادی وابسته به روایات سفارشی که در دوره هایی ظهور کرده اند که اراده ی سیاسی محتاج نظریه ی ارتداد برای حذف مخالفانش بوده است. سپس کیفیت تشخیص ارتداد را بررسی خواهیم کرد که کاملا وابسته به مقام صدور آن و در حقیقت کاملا بشری است. از آنجا که اسلام سلسله مراتبی برای صدور چنین احکامی مشخص نکرده و عملا هر شخصی می تواند با ادعای داشتن صلاحیت (حال که اعطای چنین مقاماتی این چنین آسان است و از پدر به پسر به ارث می رسد) نسبت به  صدور و اجرای چنین احکامی اقدام کند و نظر به سستی نظریاتی که منجر به حکم مرگ در ارتداد می شود دفاع از این حکم سنگین و غیرقابل جبران معقول نیست. ما با بیان نظرات مختلف نشان خواهیم داد که مسئله ارتداد شدیدا محل مناقشه است و فاقد توافقهای لازم در ضرورت اجرا می باشد. سعی خواهیم کرد که این موارد را با مثالها و نقل قولهایی مستند و مستدل ، روشنتر نماییم و در نهایت نگاهی به مورد رافق تقی خواهیم انداخت.
هرچند که خود را عزادار جنایتی می دانم که مسبب این بحثها شده ، اما از دایره ی انصاف و ادب خارج نخواهم شد.
***
اگر این بحث را از منظری برون دینی بررسی می کردیم آنگاه متد و روشها متفاوت تر می شد لیکن مخاطب خاص این مکتوب (فاضل لنکرانی) کسی است که ادعای بلندبالایی در دین دارد و حتی برای جان انسانها هم تصمیم می گیرد بنابراین ما نیز با زبانی که برایش قابل فهم باشد سخن خواهیم گفت. امیدوارم این باعث ملالت مخاطبان عام نشود.
در بررسی سابقه ی هر بحثی در متون اسلامی ، اولین متنی که مدنظر هر محققی قرار می گیرد قرآن است. اگر ارتداد را به معنای بازگشت از اسلام به کفر در نظر گیریم (که می گیرند) تعداد آیاتی که متضمن این مفهوم باشد معدود و آیاتی که ارتداد و مشتقاتش در آن آمده انگشت شمار و در مواردی حامل معانی دیگری غیر از مقصود ما در این بحث هستند. کما اینکه هیچ حکمی برای شخص مرتد در قرآن صادر نشده و فقهایی که این بحث را دامن زده اند مجبور شده اند به روایات پناه برند.
برای مثال: آیات بقره-217 ، مائده-21 ، نحل-106 و توبه-74 که با تفکر در شان نزولشان معانی دیگری غیر از بحث ما می یابند و در آیاتی دیگر تقریبا به همین تعداد ، تنها به آثار اخروی ارتداد اشاره شده است و حبط اعمال.
این تفسیرها و تاویلهای بشری است که شکلی متفاوت به این آیات بخشیده است. یکی از این موارد ، "قطع علقه ی زوجیت" است که این مورد در خصوص اتهامی که به "نصرحامد ابوزید" متفکر مصری وارد کردند در حال اجرا بود.
و همه ی آنچه که فقیهان بدان استناد می کنند بخشی از آیه ی 10 سوره ی ممتحنه می باشد که "و لا تمسکوا بعصم الکوافر" یعنی زنان کافر را در همسری خود نگه ندارید.(خطاب آیه صرفا به مردان است) و انسان باید حیرت کند که با چه تفسیرها و تاویلهای بشری می شود این آیه را به حکم جدایی از همسر فردی که متفاوت می اندیشد آنهم بدون اطلاع و رضایت خود زوجین تعبیر کرد.
نکته ی دیگر در خصوص پذیرش یا عدم پذیرش توبه ی فرد مرتد از جانب خداوند است که در آیات متفاوت ، بر پذیرش و عدم پذیرش این توبه از جانب خدا تاکید شده است. آیه ی 217 سوره ی بقره ، پذیرش توبه را مطرح می کند (نک. به: سیدمحمدحسین طباطبائی ، ترجمه تفسیر المیزان ، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی ، قم ، دفتر انتشارات اسلامی ، 1363 ، ج 2 ، ص 253)
و آیه ی 90 سوره ی آل عمران ، صراحتا بر عدم پذیرش توبه ی مرتد تاکید می کند.(کسانیکه پس از ایمان کافر شدند و سپس بر کفر خود افزودند هیچگاه توبه ی آنها قبول نمی شود و آنها گمراهان هستند.)
و آیه ی 74 سوره ی توبه ، دوباره بر پذیرش توبه ی مرتد تاکید می کند. و در آیه ی 137 سوره ی نساء بر عدم پذیرش توبه ، و...
اما با همه ی اینها ، در خصوص مجازات شخص مرتد ، هیچگونه آیه ی قرآنی وجود ندارد و کسانیکه بر طبل مرگ می کوبند به روایاتی استناد می کنند که در ادامه خواهد آمد.
***
"درباره ی حد مرتد فقط دو حدیث وجود دارد. یکی را "اوزاعی" بدون سند نقل کرده به همین دلیل قابل استناد نیست ، مضافا به اینکه اوزاعی که راوی این روایت است خود از وابستگان به دستگاه خلافت اموی و سپس عباسی است که با جعل چنین حدیثی درصدد توجیه رفتار حکام ظالم در سرکوب مخالفان بوده تا آنها را بعنوان مرتد ، مهدورالدم قلمداد کند. هرچند علمای بعد از او به سندسازی برای حدیث مزبور پرداخته اند و پس از دو قرن آن را در صحاح خود وارد ساخته اند. حدیث دوم درباره ی قتل مرتد از "عکرمه" در صحیح بخاری نقل شده است در حالیکه عکرمه نیز مردی منحرف و غیرقابل اعتماد است." (صبحی ، منصور احمد – حدالرده – بیروت – بی تا – ص 61)
و همین ضعف ادله و روایات است که دکتر صبحی صالح را به چنین نتیجه ای می رساند:
"درباره ی جان انسانها به خبر واحد نمی توان اکتفا کرد. مقصود آن است که حکم اعدام هیچ کس را به استناد روایتی که در حد تواتر نباشد ، نمی توان صادر کرد زیرا نصوص قرآنی و نبوی بر حفظ جان انسانها تاکید دارد و تنها در صورتیکه مسئله مورد اجماع مسلمین باشد از این قاعده می توان صرف نظر کرد و درباره ی مرتد چنین اجماعی وجود ندارد که مرتد صرفا به دلیل تغییر عقیده مستحق قتل باشد." (صبحی ، صالح – الاسلام و مستقبل الحضاره – بیروت – بی تا – ص 213)
و این را هم اضافه کنم که فقهایی که کتابهایشان را از لزوم حکم مرگ مرتد سیاه کرده اند برای رفع چنین نواقصی ، چهار-پنج روایت دیگر را هم سرهم کرده اند و اسمشان را هم روایت "صحیحه" یا روایت "موثقه" گذاشته اند تا زبان منتقدان احتمالی را ببندند. اما با این حال باز هم گرفتن جان یک انسان با روایتهایی که به سفارش حکام نیازمند این روایات و با تشخیص فقهای اسلام پناه که بیشتر به حکام پناهنده بودند (و هستند) تا به اسلام ، فقط از عهده ی همین فقها برمی آید و بس.
باز هم جای خوشبختی است که هر روز که می گذرد فقهای بیشتری به جمع منتقدان ارتداد می پیوندند و مدافعان این نظریه نیز مجبور می شوند توجیحات جدیدی در دفاع از ارتداد بازگویند که خود این توجیحات بر سستی منظر مدافعان صحه می گذارد.
"راجع به ارتداد ، عقیده ام این است که در جهان امروز که علم و دانش تکامل پیدا کرده و نوعا اشکالات را صاحبان نظر و اندیشه براساس شبهات معقول مطرح می کنند ، زمینه ای برای ارتداد وجود ندارد. پس باید اساتید و اندیشمندان در رشته های تخصصی خود آنها را پاسخ گویند." (آیت اله ابراهیم جناتی ، روزنامه صبح امروز ، 16/5/78)
و در جای دیگر:
"طرح شبهه ی معقول از طرف اندیشمند و صاحب نظر از هر مقوله ای که باشد موجب وهن و هتک و ارتداد نمی شود." (همان ، روزنامه ی همبستگی ، 10/8/79)
یا همانطور که مولوی گفته: "کفر جهلست و قضای کفر علم" (مثنوی – دفتر 3 – 1370) آیا اینهمه امکانات و بودجه هایی که با نام دین هزینه می شوند نمی تواند به جای هدر رفتن در خرافات و قتل و خشونت ، وقف تحقیقات عالمانه گردد؟
و نظر یکی از مراجع تقلید کنونی:
"در هیچ یک از آیات ارتداد ، احکام ارتداد بیان نشده است و تنها سخن از وعید عذاب آخرت است... ارتداد در صدر اسلام ارتداد فکری نبوده بلکه ارتداد سیاسی-اقتصادی یا قومی و قبیله ای بوده... در تاریخ صدر اسلام کسی را سراغ نداریم که حد ارتداد بر او جاری کرده باشند." (آیت اله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی ، فصلنامه حکومت اسلامی ، شماره 13 ، صص 17-20)
و در جای دیگر:
"علما هم در تعریف ضروری دین و هم در اینکه انکار ضروری ، موجب ارتداد است اختلاف نظر دارند... در بین قدما اجماعی وجود ندارد." (آیت اله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی ، فصلنامه حکومت اسلامی ، شماره 14 ، صص 95-69)
وقتی در "انکار" ضروری دین اختلاف نظر وجود دارد ، چگونه عده ای توهین و یا استهزا و حتی تعطیلی یک حکم فقهی را دلیل ارتداد می دانند؟
و دفاع از حکم ارتداد آنقدر دشوار می شود که آیت اله مکارم شیرازی ، آنرا در حد یک حکم سیاسی پایین می آورد:
"ارتداد یک نوع قیام ضد رژیم کشور اسلامی است که در بسیاری از قوانین دنیای امروز نیز مجازات آن اعدام است... حکم مزبور (ارتداد) یک حکم سیاسی است که جهت حفظ جامعه و حکومت اسلامی و مبارزه با بیگانگان وضع شده است." (ناصر مکارم شیرازی ، الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل ، قم ، مدرسه الامام علی بن ابیطالب ، الطبعه الاولی ، 1421 هجری ، ج 2 ، صص 586-587)
اولا هیچ حکم سیاسی تغییر ناپذیری وجود ندارد ثانیا برخلاف نظر آقای مکارم ، حکم اعدام از بسیاری از کشورها رخت بربسته و مجازات مخالفت با رژیم حاکم هم اعدام نیست (به جز در چند کشور عقب مانده) و در جهان امروز ، مخالفت با رژیم حاکم دلیلی بر محرومیت از حقوق اجتماعی و سیاسی هم نیست چه رسد به اعدام. به هر حال پذیرش اینکه ارتداد یک مسئله ی سیاسی است یک قدم به جلو محسوب می شود و می تواند مسیر بحث را عوض کند که البته نه خود آقای مکارم و نه دیگران تاکنون اراده و یا جرئت چنین کاری را نکرده اند.
"احکام ارتداد مربوط به کسی نیست که اعتقادی در درون دارد و در مقام اظهار آن برنیامده بلکه تنها کسی را شامل می شود که به اظهار یا تبلیغ بپردازد و در حقیقت قیام بر ضد رژیم موجود جامعه کند." (ناصر مکارم شیرازی ، تفسیر نمونه ، دارالکتب الاسلامیه ، 1376 ، چاپ 16 ، ج 11 ، ص 428)
آشکار است که این سخن از موضع سیاسی گوینده ی آن نشات می گیرد و حمایت وی از سرکوبهای ملی- اجتماعی و سیاسی در ایران نیز بر همگان آشکار است. اما اگر به موضوع خود بازگردیم آیا می توانید بگویید که رافق تقی بر علیه کدام نظام سیاسی قیام کرده بود که مستحق ریخته شدن خونش باشد؟
جالب اینجاست که در بخشنامه ای که قوه ی قضائیه ی ایران به تاریخ 29/3/79 و شماره ی 1948/7 برای کلیه ی دادگستریهای ایران ارسال کرده آمده است: "قضات... می توانند عملی را که فاقد مجازات در قانون است لکن در شرع مجازات خاص برای آن مقرر شده ، مثل ارتداد طبق مقررات شرعی مجازات نمایند."
این یعنی اینکه فردی که متهم به ارتداد است اگر در دادگاهی محاکمه شود که قاضی آن به نظر فقهی امثال پدر شما (فاضل لنکرانی) معتقد باشد اعدام می شود و اگر قاضی مثلا به نظر آقای موسوی اردبیلی توجه داشته باشد فرد تبرئه می شود. این هم از مصادیق عدالت اسلامی در ایران است.
نمونه ی بارزی از استفاده ی سیاسی از مسئله ی ارتداد در استفاده ی آیت اله خمینی از این حکم نمود می یابد. آیت اله خمینی حداقل در دو مورد مسئله ی ارتداد را مطرح کرده است. یکی همان حکم مشهور "سلمان رشدی" است و دیگری حکم ارتداد "جبهه ی ملی".
بعد از انقلاب سال 57 ، قوانینی براساس شریعت اسلامی و نظرات فقهای حوزه در مجلس مطرح گردید که یکی از آنها لایحه ی قصاص بود. جبهه ی ملی با مطرح شدن اینگونه لوایح مخالفت می کرد و آنانرا غیرانسانی می دانست. قصد ما در اینجا قضاوت در مورد مسائل آنروز نیست بلکه لایحه ای مورد حمایت فقها در مجلس مطرح شده و یک گروه سیاسی ، درست یا نادرست ، با آن مخالف است. آیت اله خمینی با استفاده یا بهتر بگوییم با سوء استفاده از یک حکم فقهی دیگر ، یعنی ارتداد ، می خواهد نه تنها این لایحه و لوایح مشابه را به تصویب رساند بلکه آن گروه سیاسی مخالف را هم بکلی از صحنه ی سیاسی کشور حذف کند. او آشکارا خودش را در جایگاه خداوند قرار می دهد و از جبهه ی ملی می خواهد که از درگاه او درخواست توبه کنند:
"متاثرم از اینکه با دست خودشان این ها گور خودشان را کندند ، من نمی خواستم این طور بشود. من حالا هم توبه را قبول می کنم..." (سیدروح اله موسوی خمینی – صحیفه نور – موسسه تنظیم و نشر آثار – تهران – چاپ اول – 1374 – ج 14 – ص 461)
و به خاطر یک اطلاعیه که در آن جبهه ی ملی با لایحه ی قصاص مخالفت می کند ، آیت اله خمینی بلافاصله و در سخنرانی 25 خرداد 60 می گوید:
"جبهه ی ملی از امروز محکوم به ارتداد است. بله جبهه ی ملی هم ممکن است بگویند که ما این اعلامیه را نداده ایم. اگر آمدند در رادیو امروز بعدازظهر آمدند در رادیو اعلام کردند به اینکه این اطلاعیه ای که حکم ضروری مسلمین ، جمیع مسلمین ، را غیرانسانی خوانده این اطلاعیه از ما نبوده ، اگر اینها اعلام کنند که از ما نبوده ، از آنها ما می پذیریم... تا آن وقتی که پایتان را به گور وارد می کنند در توبه باز است." (همان ، ج 14 ، صص 461-465)
اما همین آقای خمینی ، هفت سال بعد حکم ارتداد و قتل سلمان رشدی را صادر می کند و در پاسخ به سوال رسانه های خارجی که "اگر سلمان رشدی توبه کند حکم اعدام او لغو می شود؟" می گوید:
"این موضوع صد در صد تکذیب می گردد. سلمان رشدی اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد بر هر مسلمان واجب است با جان و مال تمامی هم خود را به کار گیرد تا او را به درک واصل گرداند." (همان – ج 21 – ص 268)
***
همانند سایر احکام فقهی ، نه فقط حکم ارتداد در سازوکارهای بشری و سیاسی غرق شده ، که کیفیت تشخیص ارتداد نیز با معرفت بشری فردی که به خود صلاحیت بررسی و اعلام و شاید اجرای آنرا داده مربوط است و در همه ی اینها امکان وقوع سهو همواره وجود دارد. سنگین بودن و غیرقابل جبران بودن حکم ارتداد ، بر اهمیت دقت و احتیاط بیشتر در این موضوع افزوده است. اما این بشری بودن ، راه را برای ورود عقل و عبرتگیری از تجارب بشری و اعلان راهها و نظرات جدید نیز می گشاید.
"مبنای عمده ی احکام فقهی حتی در معاملات و سیاسیات و جزائیات که نوعا احکام امضایی هستند کتاب و سنت است هرچند حجیت کتاب و سنت بالاخره از راه عقل بدست می آید." (نک. به: حسینعلی منتظری – ماهنامه ی کیان – باب اجتهاد مفتوح – شماره ی 47 – 1378 – ص 12)
نکته ی دیگر این است که آیا می توان پذیرفت که "کافر فقهی" واقعا در اسلام کافر است؟ آیا همه ی کسانی که در تاریخ از نظر فقیهان کافر به حساب آمده اند همین قضاوت را هم از نسلهای بعدی و پویندگان مراتب دیگر دینی کسب کرده اند؟ کافر فقیه نزد عارف مومن است ، کافر عارف می تواند مومن فلسفی باشد و کافر فلسفی نزد آن دو مومن!
کفر تو دینست و دینت نور جان
ایمنی وز تو جهانی در امان (مثنوی – دفتر دوم – 1785)
اصرار برخی از فقها در مسئله ی ارتداد که علیرغم مواردی که به اجمال بیان کردیم صورت عناد به خود گرفته است از برخی منافع سیاسی و عرفی در پس پرده ی فقاهت خبر می دهد. هر روز که می گذرد اصرار در اجرای این مسئله سخت تر می شود و حتی برخی از فقها را به اعتراف می کشاند که امکان اجرای این حکم وجود ندارد.
"اگر ارتداد به صورت گروهی و دسته جمعی باشد حکم ارتداد درباره ی آن اجرا نمی شود زیرا ممکن است در جامعه به خاطر تبلیغات دامنه دار ضد دین ، حالتی پدید آید که باعث انحراف عقیده ها گردد. با وجود چنین جوی نمی شود از انحراف جلوگیری کرد. به همین جهت حکم ارتداد درباره ی آنان جاری نمی شود." (آیت اله جعفر سبحانی – معالم الحکومه – مکتبه امیرالمومنین – بی تا – ص 451)
***
رافق تقی هیچ جرمی مرتکب نشده بود که مستحق چنین مجازاتی باشد.
او تحصیلکرده بود. پزشک بود. در ادبیات مهارت داشت. داستانهایش تاثیرگذار بود. درد جامعه داشت. مقالاتی در مقایسه ی شرق و غرب می نوشت. وابسته نبود. مزدور نبود. منتقد دولت آذربایجان هم بود. و منتقد خرافه پراکنی. درد ملتش را داشت. آیا هرکدام از اینها برای اینکه دشمنان سرسختی داشته باشد کافی نیست؟
او می توانست بعد از فتوای پدر شما در 2006 ، به اروپا یا آمریکا رود ، احتمالا زیر پایش فرش قرمز هم پهن می کردند. اما او استقامت کرد و نرفت. چرا که اگر استناد شما در فتوایتان مقاله ی "اروپا و ما" بود آن مقاله علیرغم زبان تندش ، توهین و انکاری نداشت. آیا پدر شما آن مقاله را خوانده بود؟ آیا شما خوانده اید؟ آیا همه ی اینها اتفاقی است که او 9 روز قبل از ترور ، مقاله ای به شدت انتقادی در مورد ایران نوشته بود؟
من تقریبا مطمئنم که مخاطب خاص این مکتوب ، خیلی از این موارد را می داند و دین اش را دانسته در خدمت سیاست حاکم قرار داده است.
برخی از مسائل را خلاصه بیان کردم و در صورت علاقه ی آقای فاضل لنکرانی ، اگر رضایت دهند و از آن مقام عظمی کمی پایین آیند آنگاه می توانیم روشنتر سخن گوییم.

گونای تبریزی

* بیانیه حضرت آیت الله حاج شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی دامت برکاته در مورد اجرای حکم ارتداد رافق تقی‌اف
بسمه تعالی

ألَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَن يُحَادِدِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَأنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِيهَا ذَلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ. توبه - 63

مردم مسلمان و متدین آذربایجان،


خداوند قهّار را شکرگزاریم که دست انتقام حضرتش از آستین غیور مردان مسلمان ظاهر گردید و فرد خبیثی را که به ساحت مقدس اسلام و نبی مکرم اهانت می‌کرد، به جهنم فرستاد.
بدون تردید کسی که این حکم الهی را جاری و دل مسلمین را شاد ساخت، نزد خداوند اجر و پاداش بزرگ خواهد داشت.
دشمنان اسلام بدانند که مسلمانان آزاده و جوانان غیرتمند اجازه نخواهند داد توطئه‌های شوم استکبار جهانی و صهیونیسم بین‌‌الملل در اهانت به مقدسات اسلام عملی گردد و عناصر خودباخته و دین‌فروش را به سزای اعمال ننگین خود خواهند رساند.
اینجانب ضمن تبریک به مسلمانان جهان، خصوصاً مردم غیور آذربایجان، یاد و خاطره مرجع والامقام و فقید شیعه، حضرت آیت‌الله العظمی فاضل لنکرانی را که فتوای مهدورالدم بودن این ملحد و مرتد را صادر فرمودند، گرامی داشته و علوّ درجات ایشان را از خداوند بزرگ خواستارم.

محمدجواد فاضل لنکرانی

http://www.fazellankarani.com/persian/news/4878/